4. وجدانيات چون انعکاس ذهني علوم حضوري است و تطابق آنها را ميتوان حضوراً درک کرد، داراي ارزش صددرصد ميباشند.
5. همچنين قضاياي منطقي که حکايت از امور ذهني ديگري دارند، با تجربه درونذهني قابل ارزشيابي هستند.
6. تصورات تشکيلدهندهٔ قضاياي بديهي، از قبيل معقولات ثانيه هستند که بيواسطه يا باواسطه از علوم حضوري گرفته ميشوند و اتحاد آنها با تجربه درونذهني ثابت ميشود؛ زيرا مفهوم محمول آنها از تحليل مفهوم موضوع بهدست ميآيد و اثبات اتحاد آنها نياز به امر خارجي ندارد. بنابراين راز خطاناپذيري بديهيات اوليه هم اتکاي آنها بر علوم حضوري است.
7. واقعيتي که قضاياي صادقه بايد مطابق آن باشند، اعم از واقعيتهاي مادي و مجرد، و همچنين اعم از واقعيتهاي ذهني و عيني است.
8. منظور از نفسالامر همان محکي قضاياست و موارد آن به حسب اختلاف انواع قضايا تفاوت ميکند؛ مثلاً مصداق نفسالامر در قضاياي علوم تجربي، واقعيات مادي و در وجدانيات، واقعيات نفساني، و در قضاياي منطقي، مرتبه خاصي از ذهن، و در پارهاي از موارد، واقعيت مفروض است.