responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : شرح رسالة الطير المؤلف : ناشناخته    الجزء : 1  صفحة : 109

ظاهر است كه اگر مدد فيض او نبود آدمى را ياراى آن نبود كه اين دليرى نمايد.

و آنك گفت قادر نبود بر حلّ دام مگر آن كس كه بسته باشد يعنى كه اسباب كه ميان نفس و بدن علايق داده‌اند و بر وفق استعداد مزاج اين نفس را با آن صحبت داده‌اند هم ايشان توانند كه اسباب مفارقت نفس و بدن را مهيّا گردانند و ترا ببايد شناخت كه آدمى را دو نفس است يكى ناطقه و ديگرى حيوانى، و منبع نفس حيوانى دل است و وى چون بخارى لطيف است از اخلاط باطن حيوان و وى را مزاجى معتدل حاصل بايد و وى از دل به واسطه عروق ضوارب كه آن را نبض و حركت باشد به دماغ و جمله اندامها مى‌رسد اين نفس حيوانى كمال حس و حركت است چون به دماغ رسد حركت وى كم شود، اعتدال حاصل آيد و چشم و گوش و ديگر حواس از وى قوّت پذيرند. اگر در بعضى از عروق سدّه و بندى افتد آن عضو كه مؤخّر اين سدّه باشد معطّل شود و در وى حسّى و حركت نماند و اطبّا اين عضو را مفلوج خوانند و علاجش گشاده شدن سدّه باشد و پيش ازين ياد كرديم حكم قوّت غاذيه و ناميه و مولّده و آنك قوّت ناميه چون تباه شود اجل ببايد چنانك (ترك) مضغ غذا سبب اجل بود كثرت غذا هم سبب اجل بود و آدمى به روزگار دراز چنان شود كه غذا قبول نكند و اگر چه در ميانه اين قوّتها بر جاى بود چون امر خارج ظاهر شود چون زخمى رسيدن يا از بام بيفتادن هم رسيدن اجل باشد و شايستگى نفس حيوانى در اعتدال مزاج بسته است. چون باطل شد اعتدال مزاج قبول نكند نفس قوّتهاى حس و حركت را و چون قبول نكند اعضا از وى محروم ماند و معطّل شود و بى‌حسّ و حركت بماند و گويند بمرد و اين حركت را عبارت مرگ دهند و فراهم آرنده اين اسباب تا اين مزاج از اعتدال بيفتد، فريشته‌ايست از فريشتگان حق كه او را ملك الموت خوانند. پس ازين‌

اسم الکتاب : شرح رسالة الطير المؤلف : ناشناخته    الجزء : 1  صفحة : 109
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست