در آنجا كه
آفتابى شدن افراد، با عقايد ويژهشان نه تنها فايدهاى ندارد بلكه به قيمت جان
آنها تمام مىشود، در پرده استتار باقى بمانند و با پوشش تقيّه از چشم دشمن مكتوم
و مستور باشند و براى ضربه نهايى آماده شوند.
در اينگونه
موارد تقيّه سپرى است كه جلو ضايعات انسانى را مىگيرد، و نيروهاى فعال و پويا و
متحرك را براى موقع لزوم ذخيره مىكند.
و در قسمت
دوّم، تقيّه همچون صندوق آهنين حفظ اسناد براى نگهدارى اسرار طرحها و نقشههاى
انقلابى است؛ همان طرحهايى كه افشاى آنها مساوى است يا بىاثر شدن آنها، كه شرح
آن را در بحثهاى گذشته داديم.
بنابراين
آنها كه گمان مىبرند تقيّه با روح انقلابى اسلام تضاد دارد، يا مفهوم تقيّه را
نمىدانند و يا انقلاب را به معناى يك انقلاب سطحى و فاقد نقشه و تاكتيك تفسير
مىكنند.
ولى بهر حال-
همانگونه كه در آغاز اين بحث هم اشاره كرديم- تأثير گسترده و عميق و چشمگير
«تقيّه» در صورتى است كه نه به عنوان يك اقدام فردى بلكه به صورت يك تاكتيك جمعى و
تحت رهبرى از آن استفاده شود.
و با توجه به
اين حقيقت، نكته ديگرى نيز روشن مىشود و آن اينكه:
چه بسا
موقعيت ايجاب مىكند كه در يك تشكيلات انقلابى حساب شده، گروهى «افشاگر» سازمان
يافته باشند، تا هدفهاى آن مكتب را تشريح كنند؛ و به گوش همگان برسانند، هر چند
اين افشاگرى توأم با ناملايمات يا خطراتى باشد، و گروهى ديگر در پشت جبهه- با
استفاده از روش تقيّه- ذخيره براى روزهاى حساس گردند.
ولى با نهايت
دقت بايد توجه داشت كه قرار گرفتن در ميان يكى از اين دو گروه بسته به ميل اشخاص و
افراد نيست، بلكه موقعيت افراد و ظروف و امكانات هر كس صف او را مشخص مىسازد و
گاه اوضاع ايجاب مىكند كه اين دو گروه جابجا شوند و تغيير موضع دهند!
در آخرين
جمله اين بحث بار ديگر اين حقيقت را تكرار مىكنم كه:
«تقيّه يك نوع درگيرى و مجاهده سرى و مخفى است
نه محافظه كارى و ترس و فرار از زير بار مسئوليّتها، و آنها كه غير از اين فكر
مىكنند به مفهوم واقعى اين برنامه اسلامى نرسيدهاند».