و شايد نكته آن باشد كه حصر استعانت به حق تعالى به حسب مقام سلوك إلى اللَّه متأخّر است از حصر عبادت ، چنانچه واضح است كه بسيارى از موحّدين در عبادت و حاصرين عبادت را به حق ، در استعانت مشركند و حصر استعانت به حق نكنند ، چنانچه از بعض ارباب تفسير نقل نموديم كه حصر استعانت حقيقى نيست . پس ، حصر در عبادت ، به معنى متعارف ، از اوائل مقامات موحّدين است ، و حصر استعانت ترك غير حق است مطلقا . و پوشيده نباشد كه مقصود از » استعانت « فقط استعانت در عبادت نيست بلكه استعانت در مطلق امور است ، و اين پس از رفض اسباب و ترك كثرات و اقبال تامّ على اللَّه است . و به عبارت ديگر ، حصر » عبادت « حق خواهى و حق طلبى است و ترك طلب غير است ، و حصر » استعانت « حق بينى و ترك رؤيت غير است . و ترك رؤيت غير ، در مقامات عارفين و منازل سالكين ، مؤخّر از ترك طلب غير است . فائدة عرفانية بدان اى عبد سالك كه حصر « عبادت » و « استعانت » به حق نيز از مقامات موحّدين و مدارج كاملهء سالكين نيست ، زيرا كه در آن دعوى است كه منافى با توحيد و تجريد است ، بلكه رؤيت عبادت و عابد و معبود و مستعين و مستعان به و استعانت منافى با توحيد است . و در توحيد حقيقى كه به قلب سالك جلوه كند ، اين كثرات مستهلك و رؤيت اين امور مضمحل است . بلى ، كسانى كه از جذبهء غيبيّه به خود آمده و مقام صحو براى آنها حاصل شده ، كثرت حجاب آنها نيست . زيرا كه مردم چند طايفهاند : گروهى محجوبانند ، چون ما بيچارگان فرو رفته در حجب ظلمانى طبيعت . و گروهى سالكانند ، كه مسافر إلى اللَّه و مهاجر به سوى بارگاه قدسند . و گروهى واصلانند ، كه از حجب كثرت خارج و اشتغال به حق دارند و از خلق غافل و محجوبند ، و از براى آنها صعق كلى و محو مطلق حاصل