دو با هم باشيد .
ابو مسلم گفت اين را بيشتر دوست مىدارم و هر دو با هم بيرون رفتند ، از هر منزل كه ابو جعفر منصور حركت مىكرد و مىرفت ابو مسلم در آن منزل فرود مىآمد تا آنكه به مكه رسيدند و حج گزاردند و برگشتند . [ 461 ] ابو جعفر منصور :
چون ابو جعفر منصور به « ذات عرق » [ 462 ] رسيد خبر مرگ امام ابو العباس را شنيد و همانجا توقف كرد تا ابو مسلم هم رسيد و خبر مرگ امام را به ابو مسلم داد ، اشك در چشمان ابو مسلم حلقه زد و گفت خداى امير مؤمنان را رحمت كناد و انا لله و انا اليه راجعون گفت .
منصور گفت چنين مصلحت مىبينم كه بارها و سپاهيانى را كه همراه تو هستند همين جا پيش من بگذارى و با من باشند و خودت همراه ده تن از اسبهاى پيك استفاده كنى و خود را به انبار برسانى و سرپرستى لشكر را عهده دار شوى و مردم را آرام كنى ، ابو مسلم گفت چنين خواهم كرد و با ده تن از خواص خود سوار شد و با شتاب بسيار خود را به عراق و شهر ابو العباس در انبار رساند و ديد كه عيسى بن على بن عبد الله بن عباس مردم را به حكومت خود دعوت كرده است و ابو جعفر منصور را از ولايت عهدى خلع كرده است ، مردم همينكه ابو مسلم را ديدند عيسى را رها كردند و باو پيوستند ، و چون ابو جعفر منصور رسيد عيسى از او پوزش خواست و باو گفت آن كار را براى نگهدارى لشكر و حفظ خزانه ها و بيت المال كرده است و منصور پذيرفت و از او بازجستى نكرد .
پس از آن خبر پيمانشكنى مردم شام باطلاع منصور رسيد و چنان بود كه ابو العباس عموى خود عبد الله بن على را بر حكومت شام گمارده بود و چون خبر مرگ ابو العباس باو رسيد مردم را به خود دعوت كرد و خراسانيان را استمالت كرد و همگان مايل باو شدند .

461 - اين موضوع يكى از عوامل بروز كينه ميان منصور و ابو مسلم بوده است ، طبرى در اين باره مفصل سخن گفته است ، ر . ك ، ترجمه طبرى آقاى پاينده ص 4691 ج 11 . ( م ) 462 - ذات عرق : از منازل معروف ميان مكه و كوفه است . ( م )