: [لفظ «پارادكس» را در نوشتههاى اروپايى به چند معنى به كار مىبرند
كه بطور خلاصه به آنها اشاره مىكنيم، 1- قول به مطلبى كه خلاف عقايد عمومى باشد، با قطع نظر از اينكه عقلا و
منطقا صحيح باشد يا نباشد. مانند قول كوپرنيك در مركزيت خورشيد، هنگامى كه مردم به
مركزيت زمين باور داشتند پارادكس به اين معنى را در فارسى خرق اجماع گوييم.
2- مسالهاى كه هيچ راه حلى نداشته باشد و عقل نتواند بر آن احاطه كند.
مثلا اگر كسى بگويد: «تمام سخنان من دروغ است» اين عبارت فهميدنى و قابل حل نيست
زيرا اگر تمام سخنان او دروغ باشد لازم مىآيد كه اين عبارت هم دروغ باشد و اگر
اين عبارت دروغ باشد لازم مىآيد كه تمام سخنان او دروغ نباشد. مثال ديگر اينكه:
يك ورق كاغذ را در نظر بگيريد كه روى آن نوشته باشد: «آنچه پشت اين صفحه نوشته است
دروغ است» وقتى به پشت آن نگاه كنيد در آنجا نوشته باشد: «آنچه در آن طرف اين ورقه
نوشته است راست است» مسائلى از اين قبيل مسائل گيجكنندهايست كه نمىتوان براى
آنها راه حلى يافت. پارادكس به اين معنى را در فارسى معضله گوييم.
3- پارادكس را به معنى «تناقض منطقى» به كار مىبرند.
4- پارادكس را به معنى مغايرت و اختلاف به كار مىبرند كه اعم از تناقض
است.
5- پارادكس را به معنى شبهههاى فلسفى از قبيل شبهات زنون و شبهه ابن
كمونه به كار مىبرند. اين معنى نزديك به معنى معضله است.] (مترجم).
(احساس) المفصلى
فارسى/ (احساس) بندى
فرانسه/Articulaire )Sensation(
انگليسى/Articular )sensation(
اين احساس يكى از احساسات اوليه است و چنانكه كروزKrause
گفته است، از پايان اعصاب مخصوص متصل به مفاصل و حركات آنها به وجود مىآيد.
مفهوم
فارسى/ مفهوم
فرانسه/Comprehension
انگليسى/Comprehension
لاتين/Comprehensio
مفهوم چيزى است كه بتوان آن را تصور كرد، و در اصطلاح منطقيان چيزى
است كه در عقل حاصل شود، چه حصول بالقوه باشد چه حصول بالفعل. مفهوم و معنى ذاتا
يك چيزاند. هر يك از آنها تصورى است كه در عقل حاصل شده است و اختلاف آنها به نيّت
و حصول است. تصوّر شىء، وقتى در مقابل لفظ لحاظ شود معنى ناميده مىشود، و از اين
جهت كه حاصل در عقل است، مفهوم ناميده مىشود.
(كشاف تهانوى).
در كليات ابو البقاء آمده است: مفهوم عبارت است از صورت ذهنى، خواه در
مقابل آن لفظى وضع شده باشد خواه وضع نشده باشد، اما معنى صورت ذهنى است از اين
جهت كه در مقابل آن لفظى وضع شده است. در اصطلاح اصوليان، مفهوم در مقابل منطوق
است و چيزى است كه لفظ دال بر آن است و به دو قسمت موافق و مخالف تقسيم مىشود.
«مفهوم موافق مفهومى است كه به طريق مطابقت از كلام حاصل شود و مفهوم
مخالف مفهومى است كه به طريق التزام از كلام حاصل شود. گفتهاند مفهوم مخالف
مفهومى است كه حكم را در مسكوت بر خلاف آنچه در منطوق ثابت كرده است، ثابت كند».
(تعريفات جرجانى).
و نيز مفهوم به مجموع صفاتى اطلاق مىشود كه در تصوّر شىء مندرج است.
مثلا تصور انسان متضمّن تصور حيات، نطق، پستاندار و مهرهدار و ... است. يعنى شامل
مجموع تصوراتى است كه بر او حمل مىشود. اما مصداق چنين نيست زيرا مصداق شامل
مجموع افرادى است كه بر آنها صدق مىكند. به همين جهت نسبت بين مفهوم و مصداق شىء
نسبت معكوس است. هر چه مفهوم شىء غنىتر باشد، مصداق آن فقيرتر [يعنى تعداد
مصاديق آن كمتر] است و هر چه مفهوم فقيرتر باشد تعداد مصداق آن بيشتر است.
بنا بر آنچه گفتيم مفهوم داراى چند معنى است كه از آن جمله است:
1- به مجموع صفات مشترك بين افراد يك صنف، مفهوم گويند. اين مفهوم را
مفهوم اجمالى گويند، و نيز به