ظاهر يا نمودار عبارت است از آنچه پيدا و مشهود است در مقابل آنچه
ذات شىء به آن است و در مقابل حقيقى است. مىگويند حركت ظاهر يا انگيزههاى
ظاهرى. و نيز ظاهر شىء چيزى است كه بدون دليل كشف شود كه در مقابل خفى و باطن و
مترادف واضح و بديهى است. ظاهر متن معانى واضح و بديهيى است كه الفاظ دال بر آن
است، در مقابل باطن متن كه عبارت از معانى خفى عميقى است كه الفاظ مشتمل آن است.
از اين قبيل است سخن بعضى فرقههاى اسلامى كه گفتهاند قرآن داراى ظاهر و باطن
است. باطن قرآن عبارت است از معانى روحانى عميقى كه فقط بر اهل برهان [و دل]
معلوم مىشود. ظاهر قرآن مثالهاى محسوسى است كه براى بيان اين معانى ذكر مىشود.
اين فرقههاى، تأويل قرآن را به عنوان اصلى مىشناسند كه در شناخت باطن قرآن بايد
بدان اعتماد كرد. تأويل نزد آنان عبارت است از تبديل معنى لفظ از دلالت حقيقى به
دلالت مجازى، بدون ايجاد اخلال در معنى لفظ، چنانكه در زبان عرب رايج است، از قبيل
تجاوز در تسميه شىء به شبيه آن يا به علت آن يا به لاحق يا مقارن آن و امورى از
اين قبيل.
(ابن رشد، فصل المقال).
در اصطلاح صوفيان ظاهر در مقابل باطن است. از موارد اطلاق آن، علم
ظاهر و علم باطن است. ظاهر و باطن دو صفت از صفات خداوند است كه به صورت زوجى به
او نسبت داده مىشود، مثل اول و آخر. ظاهر خداوند، نشانههاى او و باطن خداوند ذات
اوست، زيرا ذات او از نظر عقول پنهان است. ظاهرى منسوب به ظاهر است.
مىگويند: تعليم ظاهرى كه مقصود تعليماتى است كه براى عوام بيان
مىشود يعنى مطالبى كه خارج از دروس و مجالس خصوصى بيان مىشود. (رجوع كنيد به
باطنى).
ظاهرت
فارسى/ پديدار
فرانسه/Phenomene
انگليسى/Phenomenon
لاتين/Phenomenon
پديدار هر چيزى يعنى آنچه در بالاى آن است و در فلسفه به چند معنى به
كار مىرود:
1- پديدار عبارت است از واقعيت خارجى مؤثر در حواس مثل پديدارهاى
فيزيكى، شيميائى، حياتى و آسمانى.
2- پديدار واقعيت نفسانيى است كه توسط شعور ادراك مىشود. مثل
پديدارهاى انفعالى و عقلى و ارادى.
3- به هر واقعيت تجربى يا داده تجربى كه از اين جهت كه مستقل از شخص
مدرك است، مستقيما مورد بحث علمى واقع مىشود، عنوان پديدار اطلاق مىگردد.