فارسى/ سبق به معنى تقدم است. سابق (اصطلاحا)
به معنى راوى خبرى است كه مرگ او قبل از ديگران فرا رسيده است.
به اين ترتيب، اولين راوى را سابق و دومى را لاحق گويند.
سابقه به معنى حق تقدم داشتن و مقدم بودن است.
مىگويند فلانى در اين كار سابقه دارد، يعنى در اين كار جلوتر از
مردم است.
در اصطلاح صوفيان سابقه به معنى عنايت ازلى است.
در فلسفه جديد لفظ سابق يا تقدم با الفاظ متعددى تركيب شده است كه از
آن جمله است منطق پيشين (prelogique(
معنى پيشين (prenotion( تعيّن پيشين (predetermination(
حركت سابق (premotion( تقدير سابق (predestination(
و موارد متعدد ديگرى.
سبب
فارسى/ علّت- انگيزه
فرانسه/Cause ,raison
انگليسى/Cause ,reason
لاتين/Causa ,ratio
سبب (در لغت) به معنى ريسمان است و به معنى هر چيزى است كه بتوان
توسط آن به مقصود رسيد. جمع اين لغت اسباب است. اصطلاح اسباب السماء به معنى جوانب
آسمان يا نواحى آن يا درهاى آن است.
فرق سبب و شرط اين است كه سبب چيزى است كه شىء در وجود يا در ماهيت
خود محتاج آن است. اما شرط چيزى است كه فقط وجود شىء به آن محتاج است مثل وضو
براى نماز. و نيز گفتهاند: سبب چيزى است كه از عدم آن عدم (شىء) و از وجود آن،
وجود (شىء) لازم آيد. اما شرط چيزى است كه از عدم آن عدم (شىء) لازم آيد اما از
وجود آن در ذات خود، وجود يا عدم چيزى لازم نيايد.
سبب مترادف علت (cause( است. اما اهل نظر از دو جهت بين آنها فرق
گذاشتهاند: اول اينكه سبب چيزى است كه شىء در كنار آن به وجود مىآيد نه توسط
آن. اما علت چيزى است كه شىء توسط آن به وجود مىآيد. دوم اينكه معلول بدون شرط و
واسطه از علت خود به وجود مىآيد در حالى كه سبب با شرط و واسطه موجب پيدايش شىء
مىشود. به همين جهت، حكم آن معلق مىماند تا اينكه شرايط لازم فراهم، و موانع
برطرف گردد. اما تعليق حكم شامل علت نمىشود زيرا [عليت آن] مشروط به شرطى نيست،
بطورى كه هر جا و هر وقت موجود شد، معلول موجود مىشود. معنى اين سخن اين است كه
سبب اعم از علت است زيرا هر علتى سبب است.
سبب به تام و غير تام تقسيم مىشود. سبب تام سببى است كه وجود آن
موجب ايجاد مسبب گردد كه مترادف علت است. سبب غير تام سببى است كه وجود مسبب متوقف
بر آن است اما به صرف موجوديت سبب، مسبب موجود نمىشود. (جرجانى) در اصطلاح
اصوليان سبب عبارت است از روش