داخل و داخلى نقيض خارج و خارجى است. داخل هر چيزى يعنى باطن آن و
داخل انسان يعنى نيت و مذهب و باطن كار او. در روانشناسى داخلى به معنى احوال شعور
يا خود شعور است. از آن جمله است ادراك داخلى و كلام داخلى. حيات داخلى يعنى حيات
نفسانى، اگر احوال از خود موجود صادر گردد، احوال داخلى يا ذاتى ناميده مىشود.
حيات داخلى نيز حياتى است كه قائم به تأمل و تجرد است.
(رجوع كنيد به خارج و خارجى).
داخلتان تحت تضاد
فرانسه/Subcontraires
انگليسى/Subcontrary
داخلتان تحت تضاد عبارت است از دو قضيهاى كه يكى از آنها موجبه
جزئيه و ديگرى سالبه جزئيه باشد، مثل اين دو قضيه: بعضى مردم كاتب است. بعضى مردم
كاتب نيست.
داروينيت
فارسى/ داروينگرائى
فرانسه/Darvinisme
انگليسى/Darvinism
داروينگرائى اشاره به نظريات داروين است و به دو معنى زير به كار
مىرود.
1- قول به تحول و تبدل انواع يعنى قول به اينكه انواع موجودات از
يكديگر به وجود آمدهاند (Transformisme(
مخصوصا قول به اينكه نوع انسان از انواع حيوان به وجود آمده است و
اين نظريه يك اصل واحد و يا به چندين اصل باز مىگردد.
2- قول به اينكه تبدل انواع معلول انتخاب طبيعى است.
اين جنبه نظر داروين در مقابل نظر لامارك و اسپنسر قرار دارد كه
معتقد بودند تبدل انواع ناشى از دگرگونى تحت تأثير تمرين و وراثت است.
دازين
اين لفظ يك لغت آلمانى است به معنى وجود حاضر يا وجود مقابل لا وجود.
در نظر هيدگر نحوه يا كيفيت وجود انسانى، چنين حالتى دارد. [وجود انسان در نظر
هيدگر وجودى است كه در ميان اشياء ديگر و در كنار موجودات ديگر معنى پيدا مىكند.
به اين جهت هيدگر وجود انسان را وجود در جهان ناميده است و مقصود از دازين چنين
وجودى است. (مترجم)] بنا بر اين ماهيت انسان همان وجود اوست و