responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فرهنگ فلسفى المؤلف : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    الجزء : 1  صفحة : 294

ح‌

حاجت‌

فارسى/ نياز

فرانسه/Besoin

انگليسى/Want ,Need

نياز عبارت است از اينكه موجودى وابسته به چيزى باشد كه براى رسيدن به غايت خود، ضرورى باشد. چه اين غايت نسبت به آن موجود، داخلى باشد و چه خارجى، چه معلوم باشد و چه مجهول. مثل نياز حيوان به حركت و نياز گياه به آب. اگر غايتى كه رسيدن به آن، منظور نظر است، ذاتى باشد، نياز دال بر وسايل ضروريى است كه شى‌ء موجود براى بقاء و نمو خود بدان محتاج است. چه اين وسيله عملا در اختيار باشد، مثل آب براى ماهى، و چه عملا در اختيار نباشد، مثل پول براى فقير. در روانشناسى، لفظ نياز به شناخت درد ناشى از ناكامى، اطلاق مى‌شود. اين شناخت و آگاهى، اكثرا توأم با تصور غايت مطلوب و تصور وسايل رسيدن به آن است.

حاجت را به حاجات و حوائج جمع بسته‌اند. مثلا حوائج و نيازهاى لازم براى بقاى انسان از قبيل خوراك، پوشاك، مسكن و امثال آن. چنانكه در حديث شريف آمده است: «خداوند بندگانى دارد كه آنها را براى [رفع‌] نيازهاى مردم آفريده است و مردم در نيازهاى خود به آنها پناه مى‌برند» و مانند آنچه در سخن ابن خلدون آمده است كه: «مصر كشورآبادى است و از ويژگى‌هاى آن گرانى و بالا بودن نرخ اشياء مورد نياز (حاجات) است.» (مقدمه ابن خلدون). بين ضرورت و نياز و رغبت (ميل) فرق گذاشته‌اند. در اين مورد گفته‌اند: ضرورت يك قانون طبيعى است مثل ناچارى حيوان نسبت به خوراك، زيرا زندگى حيوان فقط توسط خوراك ادامه مى‌يابد.

اما نياز، يك پديده نفسانى است. زيرا نياز انسان به غذا عبارت است از آگاهى انسان به ضرورت غذا، نياز مركب از دو عنصر است كه مى‌توان آنها را از يكديگر جدا كرد و يا به هم پيوند داد. اين دو عنصر عبارت است از: 1- درد ناشى از آگاهى به ناكامى، مثل گرسنگى و تشنگى، زيرا اينها دو احساس دردناكى است كه از ضرورت خوراك براى بدن، برمى‌خيزد. 2- ميل به عملى كه اين احساس را برطرف كند. معنى اين سخن اين است كه انسان نياز به خوراك را درمى‌يابد، بدون اينكه قصد آن كند، و بدان روى مى‌آورد، بدون اينكه مجبور باشد يا [آگاهانه‌] نيازمند آن باشد.

اما رغبت يا ميل، نتيجه تصور و حكم است. مثلا قوام رغبت در خوردن، در تصور نياز به آن و حكم به اين است كه اين شى‌ء و اين اثر، براى ارضاى آن نياز مناسب است.

و نيز بين نياز و شهوت فرق گذاشته‌اند. در اين مورد گفته‌اند: گياه نياز به آب دارد. مقصود از اين جمله اين است كه آب براى گياه ضرورى است. اما شهوت با درد ناكامى همراه است. حال اگر گياه ناكامى را بشناسد، نيازى كه به آب دارد، شهوت است. همچنين است ميل به چيزى كه مبدأ حركت است، و مقصود از آن، نيرويى است كه قواى متضاد آن، آن را از انجام عمل بازمى‌دارد، و يا مقصود، اراده‌ايست كه به موجب عدم دست‌يابى به وسايل لازم براى اجراى كار، از انجام كار بازمى‌ماند.

بنا بر اين، حاجت، شهوت و ميل، پديدارهاى نفسانى‌

اسم الکتاب : فرهنگ فلسفى المؤلف : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    الجزء : 1  صفحة : 294
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست