باطل نقيض حق، و مرادف خطا، كذب، فساد و عدم است. اگر گفته شود چيزى
باطل شد، معنى آن، اين است كه تباه و زيانمند شد و از اعتبار افتاد. ابطال كردن به
معنى تكذيب كردن است.
در نظر بعضى فلاسفه، باطل عبارت است از عدم مطابقت حكم با اعتقاد، به
نظر ما باطل عبارت است از عدم مطابقت صورت ذهنى با موضوع خارجى، خواه اين صورت
ذهنى تصديق باشد خواه تصور. معنى اين سخن اين است كه حق و باطل، فقط در مورد
اعتقاد و تصديق به كار نمىرود. بلكه در مورد تصور نيز به كار مىرود، اگر چه
تصور، بالفعل مستلزم سلب و ايجاب نيست. خلاصه باطل عبارت از چيزى است كه در اصل
صحيح نباشد. علاوه بر اين، باطل داراى چندين معنى است. از جمله آنكه:
1- باطل عبارت است از عدم مطابقت فعل با چيزى كه از انجام آن فعل، اراده
شده است. به اين ترتيب كه به منظور رسيدن به هدفى كارى را انجام مىدهيم اما امر
مورد نظر از آن كار بر نمىآيد.
2- باطل چيزى است كه شرع خوبى آن را ابطال كرده است. در نظر فقهاى حنفى
باطل نحوه انجام كارى است كه اصلا به مقصود دنيوى منتهى نشود. چنين فعلى را فعل
باطل مىنامند. به اين جهت گفتهاند: باطل عبارت از فعلى است كه به اصل خود و به
وصف [و محتواى] خود، نرسد. (تهانوى كشاف اصطلاحات الفنون)
3- باطل چيزى است كه فايده و اثر و نتيجهاى نداشته باشد. ابن سينا
گويد: «از چيزهائى كه بايد به آن توجه داشت، اين است كه طبيعت كار باطل انجام
نمىدهد و در وجود اصلا چيز باطلى نيست. هر موجودى يا براى خود است يا براى غير
خود. آنچه براى غير ايجاد شده است، غايتش رسيدن به چيزى است كه براى آن خلق شده
است.» (ابن باجه كتاب نفس) 4- در ميان اعيان خارجى، باطل چيزى است كه معنى و مفهوم آن، كه اين شىء
تماما براى آن معنى خلق شده است، تباه شود، به نحوى كه جز صورت ظاهر آن چيزى باقى
نماند.
5- سخن باطل سخنى است كه تكرار شود و مورد توجه واقع نگردد. زيرا
فايدهاى در شنيدن آن نيست و از معنائى كه از آن انتظار مىرود خالى است، حتى اگر
دروغ و ناسزا نباشد.
6- نزد صوفيان باطل عبارت است از هر چه جز خداست.
اصولا بطلان در مقابل بقاست. ابن سينا گويد: «وقتى چيزى ضروره با چيز
ديگرى موجود شود، ضرورت ندارد كه با آن باطل شود. اين حالت در هنگامى است كه يكى
از دو شىء متكى به ديگرى باشد. چه بسا چيزى كه از چيز ديگرى به وجود آمده، باقى
مىماند و شىء اول اگر ذاتا متكى به شىء دوم نباشد، باطل مىشود،» (نجات)