responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : ترجمه قانون در طب المؤلف : ابن سينا    الجزء : 1  صفحة : 301

فصل اول: تعريف مزاج‌ [1]

مزاج، كيفيتى‌ [2] است كه در نتيجه كنش و واكنش بين كيفيت‌هاى متضاد [3] عناصر به وجود آيد، و آن هنگامى است كه اين واكنش متقابل به اندازة مقتضى متوقف گردد (عناصر متضاد، به مسالمت با يكديگر رسند).

وجود كيفيت‌ها در اجزاى ريز عناصر [4] به لحاظ آن است كه تماس (اصطكاك) بيشترين اجزاى يك عنصر با بيشترين اجزاى عنصر ديگر ممكن شود، و هرگاه يك عنصر، با نيروهاى (كيفيات) خود در عنصر ديگر به كنش و واكنش ادامه دهد، (پس از استحاله) از آن مجموع، كيفيتى كه با همه آن عناصر شباهت دارد، به وجود مى‌آيد، كه به آن كيفيت جديد، مزاج گويند. [5]


[1] از آنجا كه ايجاد موجودات از عناصر، متوقّف بر امتزاج آنها با هم مى‌باشد، لذا مناسب اين است كه پس از بحث عناصر بحث مزاج مطرح گردد.

[2] مزاج، كيف محسوس ملموس مى‌باشد و مقوله كيف، از اعراض نُه گانه (تحقق اعراض در خارج نياز به موضوع دارد تا عارض بر آن گردد مانند رنگ) شمرده مى‌شود، مزاج در كنار ديگر اعراض محسوس (رنگ، بو، طعم، صدا) طارى اشيا مى‌شود و توسط حس لامسه (بساوايى) حس مى‌گردد مزاج با اين كه يك عَرَض است ليكن از نگاه فلسفى بسيار با اهميت بوده زيرا هرگاه با امتزاج كيفيات عناصر مزاج به وجود آيد و به دنبال آن صور نوعى بر شى‌ء افاضه گردد، همه خصوصيات خَلقى و خُلقى شى‌ء تابع آن مزاج مى‌باشد. واژه مزاج مصدر به معناى امتزاج است و چون سبب ايجاد اين كيفيت اختلاط و امتزاج عناصر با يكديگر مى‌باشد، لذا نام سبب (مزاج) مجازا بر مسبّب (كيفيت) اطلاق گرديد.

[3] اگر تضاد بين كيفيات عناصر نباشد، فعل و انفعال به وجود نمى‌آيد، ابن سينا در اينجا بر مذاق اطبّا سخن گفته است، يعنى تفاعل بين كيفيت‌ها بدين گونه كه كيفيت يك عنصر (مثلًا گرمى) بر حدت كيفيت عنصر ديگر (مثلًا سردى زياد) عمل مى‌كند و به عكس. بنا بر اين فاعل و منفعل، خود كيفيات مى‌باشند ليكن حكما فاعل را صورت به توسط كيفيت و منفعل را ماده مى‌دانند.

[4] تعبير به عناصر نمود نه اركان، زيرا بحث در مزاج است و اركان به اجزاى شى‌ء، پس از تحقق مزاج، اطلاق مى‌گردد (گزيده تحفه سعديه، ج 1، ص 75).

[5] بدان كه چون اجزاى عناصر را كه در غايت خُردى باشد و با يكديگر بياميزند، صورت‌هاى نوعى عناصر فاسد نگردد ولى كيفيتى كه مقتضى طبيعت آنهاست باقى نمى‌ماند پس لازم مى‌آيد كه ميان اجزاى عناصر، فعلى و انفعالى واقع شود و چون ميان ايشان فعل و انفعال واقع شود، صرافت هر يك شكسته شود و به هم نزديك شوند و جهت وحدتى ميانشان پيدا شود و مخالفتشان به يگانگى و بيگانگى به آشنايى مبدّل گردد، لا محاله مجموع، مستحق صورتى شوند، چنان كه در اول هر يك صورتى داشتند، تواند كه فاعل «ماده» بود و منفعل صورت يا عكس. چه نتواند شى‌ء واحد هم فاعل باشد و هم منفعل و الّا لازم آيد كه غالب مغلوب و مغلوب غالب شود پس گوييم كه نتواند بود كه فاعل «ماده» بود چه ماده در همه عناصر يكى است پس لازم آيد كه فاعل صورت باشد و منفعل ماده، مراد از اين كه گوييم ماده منفعل است آن است كه ماده در آن كيفيت كه داشت، استحاله پذير شده؛ بايد دانست كه صورت نوعى جسم در ماده خود، تأثير بى‌واسطة كيفيت كند بل به ذات كند، اما در غير ماده خود به واسطه كيفيت كند، مثلًا صورت نوعى آتش كه اقتضاى حرارت كند در ماده خود كه آتش باشد به سبب صورت نوعى باشد و در آب به واسطة حرارت كه كيفيت است خواهد بود.

پس چون ميان عناصر بر اين وجه، فعل و انفعال حاصل شود، لا محاله كيفيتى كه متشابه بود در همه اجزاى آن مركّب، پيدا گردد و آن كيفيت را «مزاج» خوانند. پس مزاج كيفيتى بود متشابه كه حاصل شود از آميختن كيفيت اجزاى خُرد عناصر با يكديگر، پس هر مزاج كه تشابه در او بيشتر به وحدت نزديكتر و صورت فايضه بر او كامل‌تر و هرچه تشابه در او كمتر به اختلاف و تضاد مايل‌تر و صورت فايضه به حسب او ناقص‌تر .... (گزيده از عيار دانش، ص 145).

اسم الکتاب : ترجمه قانون در طب المؤلف : ابن سينا    الجزء : 1  صفحة : 301
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست