اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 91
نمىتواند داراى دو صورت حالّ در مادّه خود باشد: يكى آنكه از پيش
موجود بوده و ديگرى آنكه پس از تعقّل حاصل شده است.
بنابراين، قوّه عاقله همواره بيشتر از يك صورت در محلّ خود نمىتواند
داشته باشد.
اين صورت، همواره با مادّه خود، مقارن و همراه است. مقارن بودن ماده
با صورت، يا براى ادراك ماده به وسيله صورت، كافى است يا كافى نيست. اگر كافى
باشد، قوّه عاقله به ماده و محلّ خود علم حضورى دارد و چنين علمى دايم و هميشگى
است و اگر كافى نباشد، قوّه عاقله هرگز به محل و مادّه خود، عالم نيست. نه تنها به
محل و مادّه خود علم حضورى ندارد، بلكه علم حصولى هم ندارد؛ چرا كه معلوم شد اگر
علم حصولى پيدا كند، مستلزم اجتماع مثلين است.
بههرحال، قوّه عاقلهاى كه- بالفرض- حالّ در ماده است، براى عالم
شدن به محلّ خود دو راه بيشتر ندارد، يا بايد علمش علم حصولى باشد يا علم حضورى.
محذور علم حصولى، اجتماع مثلين است و محذور علم حضورى عدم كفايت مقارنه ماده يا
محل با قوّه عاقله است.
وانگهى اگر مقارنه ماده با قوّه عاقله، كافى باشد، مستلزم علم حضورى
بهطور دايم و اگر كافى نباشد، مستلزم عدم علم حضورى بهطور دايم است.
بههرحال، از آنجا كه هر دو شقّ تالى در قياس استثنايى نخست باطل
است، مقدّم آن نيز باطل است؛ چرا كه اگر قوّه عاقله، حالّ در ماده باشد، به دليل
محذور اجتماع مثلين، محال است كه به محلّ خود، علم حصولى پيدا كند. باقى مىماند
اينكه علمش، علم حضورى باشد. اگر مقارنه ماده با قوّه عاقله براى علم حضورى كافى
است، بايد همواره ماده در نزد قوّه عاقله حضور داشته باشد و اگر كافى نيست، بايد
هرگز حضور نداشته باشد. نه حضور دايم، صحيح است و نه عدم حضور دايم. از اينجا
بطلان مقدّم شرطيّه نخست، آشكار مىشود.
اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 91