پاسخ اينكه مقصود، استدلال است. منتها براى تصوّر موضوع، از طريق
استقرا، موارد استعمال شر را جستوجو مىكنند تا بتوانند شرّ بالذات را از شرّ
بالعرض تفكيك كنند. [2]
3. غلبه شر
شر، همان رنج و الم است و آن، امر وجودى است و خير يا عدم رنج و الم
است- يعنى سلامت- يا ضدّ آن- يعنى لذت- است.
پيداست كه در اين جهان، رنجها و آلام بيشتر از لذتهاست. پس شر غلبه
دارد.
بنابراين فيلسوفان چارهاى ندارند جز اينكه همچون اشاعره فعل
خداوند را معلّل به غرض ندانند و دست از چون و چرا بردارند.
[3]
اين اشكال- به قول خواجه [4]- نيازى به پاسخ ندارد. بحثهاى گذشته پاسخگوست و اگر بخواهيم پاسخ
دهيم، بايد همه بحثهاى گذشته را تكرار كنيم.