و لأنّ هذا معلوم فى العناية الأولى، فهو كالمقصود بالعرض. [1]
فالشرّ داخل فى القدر بالعرض مثلا كأنّه مرضيّ به بالعرض.
ترجمه
اشاره
برخى از امور ممكن، جايز است كه وجود آنها از هرگونه شرّ و خلل و فسادى عارى باشد. [2]
و برخى ديگر، امورىاند كه ممكن نيست به كمال خود برسند، مگر اينكه به هنگام تزاحم حركات و تصادم متحرّكات، دستخوش شرّ و بدى مىشوند. [3]
و در ميان اقسام، امور ديگرى است كه يا شرّ مطلق يا شرّ غالبند. [4]
و هرگاه جواد محض، مبدأ فيضان وجود خير و نيكو باشد، وجود قسم اوّل واجب است؛ مانند وجود جواهر عقلى و اشباه و امثال آنها. [5]
و همچنين وجود قسم دوم نيز واجب است؛ چراكه در ايجاد نشدن خير فراوان، به سبب دور شدن از شرّ اندك، شرّى فراوان است. [6]
و اين، مانند آفرينش آتش است؛ چراكه آتش به كمال خود، نايل نمىشود، مگر اينكه هر جسم حيوانىاى كه با او مصادم شود، بيازارد. [7]
و همينطور اجسام حيوانى و موجودى مثل آتش، ممكن نيست به كمال خود
[1] . اين جمله در قوّه جمله شرطيّه است؛ يعنى «لمّا كان هذا ...».
[2] . قسم اوّل از اقسام كه صدور آن واجب است. جواز به معناى امكان عام است و با وجوب سازگار است.
[3] . قسم دوم كه صدور آن نيز واجب است.
[4] . اگر شرّ مساوى را داخل در شرّ مطلق بدانيم، سه قسم پديد مىآيد و صدور آنها محال است.
[5] . استدلال بر وجوب صدور قسم اوّل است.
[6] . استدلال بر وجوب صدور قسم دوم است.
[7] . مثالى براى خير غالب است.