اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 240
جواهر عقلانى است.
از آنجا كه ادراك خداوند، ادراك عقلى و فعلى تام است و موجودى كه از
چنين مرتبه والايى از ادراك برخوردار است، فاعل و ايجادكننده مدركهاى خويش است،
هيچ ادراككنندهاى فوق او يا در رتبه او نيست. هرچند عقول و گاهى نفوس نيز از
ادراك فعلى تام يا غير تام برخوردارند، ولى آنها ادراككنندههايى در رتبه يا
رتبههاى بعد مىباشند و هرگونه فاعليّتى براى آنها تحت فرمان واجب الوجود و به
دستور اوست.
بنابراين، همانگونه كه ادراك او برترين ادراكها است، خود او نيز
برترين مدركهاست و هر مدركى طفيل او و مهمان سفره افاضهها، علمها و ادراكهاى
اوست. آرى:
يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا
يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ؛ [1]
خداوند، آنچه پيشرو و پشتسر آنهاست، مىداند و به چيزى از علم او
احاطه پيدا نمىكنند، مگر آنچه او بخواهد.
اكنون كه ادراك و ادراككننده- يا مدرك- را ملاحظه كرديم و ديديم كه
خداوند، مدركى است فوق همه مدركها و ادراكى دارد و برتر از همه ادراكها، نظرى هم
به مدركهاى او بيفكنيم. آيا مدرك مجرّد از ماده برتر است يا مدركى كه غوطهور در
ماده است. مدركهاى حسى بدون حضور ماده شكار قواى حسى ما نمىشوند.
مدركهاى خيالى، هرچند بىحضور ماده در قوّه خيال منعكس شدهاند، ولى
مترتّب براحساسند. مدركهاى وهمى نيز انفعالهايىاند كه از ديدن يا تخيّل اشيايى
پديد مىآيند؛ ولى مدركهاى عقلى از چنين نقيصههايى به دورند. به ويژه آن ادراك
عقلىاى كه فعلى تام باشد و از علت به معلول باشد، نه از معلول به علت؛ چرا كه
ميان