اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 226
خود و وجودش از اوست، تعقّل كند
[1] و لازم است كه اشياى ديگر را از حيث وجوب آنها در سلسله ترتيبى كه
طولى و عرضى نازل از جانب اوست، تعقّل كند. [2]
شرح و توضيح
برحسب بحثهايى كه تاكنون در اين نمط و نمطهاى ديگر مطرح شده است،
واجب الوجود به ذات خود و به ما سواى خود عالم است.
هرگاه اين مطلب را به عنوان يك اصل مسلّم بپذيريم، جا دارد كه درباره
چگونگى عالم بودن واجب الوجود، بحث كنيم.
طى دو فصل پيش روشن شد كه علم واجب الوجود، فعلى ذاتى است، نه
انفعالى و نه فعلى غيرى. اكنون مىخواهيم در اين فصل بيان كنيم كه واجب الوجود به
تمام ماسواى خويش، احاطه علمى دارد و هيچ ذرّهاى از احاطه علمى او خارج نيست. [3]
شيخ الرئيس در اين فصل از سه تعقّل براى واجب الوجود، سخن گفته است.
ما درباره هر يك از آنها به ترتيب بحث مىكنيم.
1. تعقّل ذات
تعقّل اوّل واجب الوجود، تعقّل ذات است. او در اينباره مىگويد:
واجب الوجود يجب أن يعقل ذاته بذاته على ما تحقّق؛
[1] . تعقّل معلول اوّل از حيث اينكه علت است براى پس از خود به
اين لحاظ است كه مشّاييان مىگويند: «علم تام به علت تام، موجب علم تام به معلول
است» و چون خداوند به ذات خود علم تام دارد و ذات او علت تام است، پس به معلول علم
تام دارد.
[2] . ماسواى معلول اوّل از لوازم او مىباشند و سلسله آنها طولى
يا عرضى است. سلسله طولى، علتها و معلولها و سلسله عرضى، عبارت است از حوادث
روزانه عالم طبيعت و اينها همه به لحاظ امكان، به واجب الوجود منتهى مىشوند.
سومين تعقّل واجب الوجود، تعقّل سلسله طولى و عرضى است.