اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 216
حصولى تصوّرى است. در حقيقت بايد گفت: دو تقسيم علم حصولى- يعنى
تقسيم آن به تصوّر و تصديق و تقسيم دوباره آن به بديهى و نظرى- در عرض يكديگرند،
نه در طول همديگر؛ چرا كه در تقسيمهاى طولى؛ تنها يكى از شاخهها را تقسيم
مىكنيم و به شاخه ديگر كارى نداريم؛ ولى در تقسيمهاى عرضى به هيچيك از شاخهها
كار نداريم؛ بلكه دوباره تقسيم را از ريشه آغاز مىكنيم.
در اين تقسيمها، ريشه تقسيم همان علم حصولى است كه يكبار به تصوّر
و تصديق و بار ديگر به بديهى و نظرى تقسيم شدهاند. آنگاه شاخه تصوّر از علم
حصولى به فعلى و انفعالى و سپس همين شاخه به ذاتى و غيرذاتى تقسيم شده است. [1]
از آنجا كه كوشش شيخ فيلسوفان بر اين است كه جنبه كمالى علم را براى
واجب الوجود اثبات و او را از هرگونه نقصى تنزيه كند، در فصل پيش با تقسيم كردن
علم حصولى تصوّرى به فعلى و انفعالى نشان داد كه علم انفعالى، مستلزم تغيّر ذات
واجب و احتياج است و او از داشتن چنين علمى منزّه است.
در اين فصل نيز با تقسيم كردن علم حصولى تصوّرى به ذاتى و غيرذاتى،
مىخواهد واجب الوجود را از علم غيرذاتى تنزيه كند؛ چرا كه علم غيرذاتى، مستلزم
احتياج به غير است و صد البته كه واجب الوجود، غنّى مطلق است و غنىّ مطلق در ذات و
در صفات حقيقى- چه حقيقى محض و چه حقيقى ذات اضافه- بىنياز از غير است. [2] مانعى نيست كه غنىّ مطلق، داراى
صفتهاى اضافى- كه نياز به طرفين اضافه دارد و به غناى واجب لطمهاى وارد
نمىآورد- باشد؛ چرا كه در صفتهاى اضافى واجب، تغيّر و نياز از ناحيه ممكنهاست،
نه از جانب واجب.
[1] . هيچ منعى نيست كه تقسيم به فعلى و انفعالى و ذاتى و غيرذاتى
در تصديقها هم جارى باشد؛ چرا كه تصديق، فرع بر تصوّر است.