اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 159
قابلا ...» چيزىكه چنين شأنى دارد، ادراك حقيقت و فهم هويّتش دشوار
است.
شاعرى نيز با الهام از همين مطالب است كه درباره حضرت يعقوب مىگويد:
يكى گفتش كه اى گمگشته فرزند
كه اى روشن ضمير پير خردمند
ز مصرش بوى پيراهن شنيدى
چرا در چاه كنعانش نديدى؟
به گفت: احوال ما برق جهان است
گهى پيدا و گاهى در نهان است
گهى بر طارم اعلى نشينيم
گهى تا پشت پاى خود نبينيم
حكيم سبزوارى در شرح مثنوى خود، آنجا كه مىخواهد جامعيّت انسان
كامل- را كه از خداوندان دلند- نسبت به همه عوالم امكان معرّفى كند، مىگويد:
حقيقت محمدى فرمود: مرا با خداوند وقتى است كه در آن وقت، هيچ فرشته
مقرّبى سعه وجودى مرا ندارد. [1] آنها ظلّ خدايند و خدا را مثل نيست؛ ولى او را مثلهاى برترين است. [2]
مولوى مىگويد:
آنكه عالم مست گفتش آمدى
كلّمينى يا حميرا مىزدى
آب غالب شد بر آتش از نهيب
ز آتش او جوشد كه باشد در حجيب
[3] همان شخصيّت بىهمتايى كه براى هدايت
مردم، خود را با عالم آنها دمساز كرده بود، برمقام
قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى؛
[4] نيز پر مىگشود.
امام صادق عليه السّلام فرمود: «إنّ عندنا و اللّه! سرّا من سرّ
اللّه، و علما من علم اللّه، و اللّه! ما يحتمله ملك مقرّب، و لا نبيّ مرسل، و لا
مؤمّن امتحن اللّه قلبه للإيمان ...» (كافى، ج 1، ص 402: باب فيما جاء أنّ حديثهم
صعب مستصعب).