اسم الکتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات المؤلف : بهشتى، احمد الجزء : 1 صفحة : 143
العقل المستفاد، و العقل الفعّال هو نفسه يتّصل بالنّفس فتكون لعقل
المستفاد.
اين همان وهمى است كه بايد از راه يك استدلال تنبيهى- و نه برهانى-
دفع شود.
آيا واقعا نفس آدمى با عقل مستفاد متّحد مىشود؟ البته بنابر مذاقّ
كسانىكه به اتحاد عاقل و معقول، اعتقاد دارند، بايد چنين باشد. منتها بايد توجه
داشت كه براى كسانىكه نفس آنها هنوز به مرتبه عقل مستفاد نرسيده، اتحاد تام،
مقدور نيست؛ بلكه اتحاد ناقص، ممكن است. اگر به جاى اتحاد تام و ناقص از همان
اصطلاح صدرايى استفاده كنيم و بگوييم: شهود از نزديك و شهود از دور، بهتر است.
آيا واقعا عقل فعّال با عقل مستفاد متّحد است؟ كسانىكه به اتحاد
عاقل و معقول، معتقدند، چارهاى جز پذيرش اين اتحاد ندارند. هرچند آنها عقل فعّال
را فاعل صورتهاى عقلى و عقل مستفاد را منفعل مىشمارند. خواجه طوسى درباره عقل
مستفاد و عقل فعّال فرموده است:
و المرتبة الأخيرة هي مرتبة العقل المستفاد المشتمل على صور جميع
الموجودات- كما هي- اشتمالا انفعاليّا، كما كانت العقول في المرتبة الأولى مشتملة
عليها اشتمالا فعليّا. [1]
آرى، در قوس نزول، عقول در مرتبه نخست قرار دارند و فاعل صورتهايند
و در قوس صعود، عقل مستفاد در مرتبه نهايى قرار گرفته و منفعل است.
اينكه يكى فاعل و ديگرى منفعل باشد، مانع از اتحاد نيست. مگرنه نفس،
فاعل و مخترع صورتهاى حسى و خيالى و قابل آنهاست و در عين حال، قائلان به اتحاد
مدرك و مدرك، آنها را متّحد دانستهاند و مگرنه، نفس نسبت به صورتهاى عقلى به
قولى نقش تجريد و انتزاع دارد و به قولى از راه شهود به آنها دست مىيابد؛ ولى در
عين حال، قائلان به اتحاد، آنرا پذيرفته و بر آن اصرار ورزيدهاند.