امور طبيعى- 58
انباز- 37، 46، 56، 62
انبازان- 47
انبازى نه- 70
انبازى- 43
انديشه كردن- 61، 62
انديشه گماردن (انديشه در آن كار نگمارند)- 41
انديشيدن خويشتن را- 61
انگاشتن- 40
انواع- 56
اولاترين- 55
اوهام مردم- 63
اهبت- 54
اهل تناسخ- 36
اهل جدل- 35
اهل حق- 36
ايراد كردن (ايراد كنم)- 31
ايمن شدن از نيستى- 36
«ب»
با انبازان- 47
بازآمدن- 33، 45، 51، 54
بازآمدن- عود
بازايستادن- 38
باز بسته- 35
بازپسترين- 35
بازدارنده- 57، 60
بازدارنده بصر- 54
باطل شدن 43، 60
باطل كردن- 58
باطن- 81
با عادت خويشتن آمدن- 42
با كالبد آمدن- 37
بخشنده عقل و جان- 31
بدكردار- 35، 38
بدكردار بودن- 37
بدكردارى- 38
بدل شدن- 54
بدن بهيمه- 60
بدن دد- 60
برانند- حمل كنند- 44
برانگيختن- 39
برخاستن- 43، 46، 54، 82
برشمردن- 40، 43، 44، 48، 82
برگرفتن- 33
برگزيده- 31
برون تن- بيرون تن- 62
بزرجمهر- 60
بزمند- 41
بساييدنى- 47
بسر آمدن (بسر نيايد)- 48
بسيارى- 57، 73
بشارت دادن- 47
بعث كردن- 45
بعد- در بعد بودن
بلى- ولى- 62
بود وى- 52، 83
بوده بود- 33
بوييدنى- 47
به خودىخود- 48
بهرهداشتن- 39، 73
بهرهپذير- 67، 73
بهرهپذير بودن- 52