اسم الکتاب : توضيح المسائل (فارسي) المؤلف : خوئی، سيد ابوالقاسم الجزء : 1 صفحة : 297
احكام عاريه (مسألة 2353 ) - عاريه آن است كه انسان مال خود را به ديگرى بدهد كه از آن استفاده كند و در عوض، چيزى هم از او نگيرد. (مسألة 2354 ) - لازم نيست در عاريه صيغه بخوانند و اگر مثلاً لباس را به قصد عاريه بهكسى بدهد و او به همين قصد بگيرد عاريه صحيح است. (مسألة 2355 ) - عاريه دادن چيز غصبى و چيزى كه
مال انسان است ولى منفعت آن را به ديگرى واگذار كرده مثلاً آن را اجاره
داده، در صورتى صحيح است كه مالك چيز غصبى يا كسى كه آن چيز را اجاره كرده
به عاريه دادن راضى باشد. (مسألة 2356 ) - چيزى را كه منفعتش مال انسان است
مثلاً آن را اجاره كرده مىتواند عاريه بدهد. ولى اگر در اجاره شرط كرده
باشند كه خودش از آن استفاده كند، نمىتواند آن را به ديگرى عاريه دهد. (مسألة 2357 ) - اگر ديوانه و بچه و مفلس و سفيه
مال خود را عاريه بدهند صحيح نيست، اما اگر ولى بچه مصلحت بداند مال كسى را
كه بر او ولايت دارد عاريه دهد اشكال ندارد و همچنين است اگر خود بچه با
اجاز ولى مال خود را عاريه دهد. (مسألة 2358 ) - اگر در نگهدارى چيزى كه عاريه
كرده كوتاهى نكند و در استفاده از آن هم زيادهروى ننمايد و اتفاقاً آن چيز
تلف شود ضامن نيست ولى چنانچه شرط كند كه اگر تلف شود عاريهكننده ضامن
باشد يا چيزى را كه عاريه كرده طلا و نقره باشد، بايد عوض آن را بدهد. (مسألة 2359 ) - اگر طلا و نقره را عاريه نمايد و شرط كند كه اگر تلف شود ضامن نباشد، چنانچه تلف شود ضامن نيست. (مسألة 2360 ) - اگر عاريهدهنده بميرد، عاريهگيرنده بايد چيزى را كه عاريه كرده به ورث او بدهد. (مسألة 2361 ) - اگر عاريهدهنده طورى شود كه
شرعاً نتواند در مال خود تصرف كند مثلاً ديوانه شود، عاريهكننده بايد مالى
را كه عاريه كرده به ولى او بدهد. (مسألة 2362 ) - كسى كه چيزى عاريه داده هر وقت بخواهد مىتواند آن را پس بگيرد و كسى هم كه عاريه كرده هر وقت بخواهد مىتواند آن را پس دهد. (مسألة 2363 ) - عاريه دادن چيزى كه استفادة حلال
ندارد مثل آلات لهو و قمار يا ظرف طلا و نقره به جهت استعمال باطل است و
امّا عاريه دادن به جهت زينت نمودن جائز است اگرچه احتياط در ترك است. (مسألة 2364 ) - عاريه دادن گوسفند براى استفاده از شير و پشم آن و عاريه دادن حيوان نر براى كشيدن بر ماده صحيح است.
اسم الکتاب : توضيح المسائل (فارسي) المؤلف : خوئی، سيد ابوالقاسم الجزء : 1 صفحة : 297