در ايّامى كه نزديك به ايّام حجّ مىشويم، بايد حقيقت مهمّى را
متذكّر شويم، و آن اين است كه خداوند رسالت را براى پيروزى بر تمام تبعيضها،
سختيها و خستگيها و درمان تمام دردهاى بشر برانگيخته است، ولى شايد اين سؤال ايجاد
شود كه آيا اين هدف در جامعه امروز ما مسلمانان محقّق شده است يا نه؟
بالطبع نه، زيرا مشكلات در بين افرادى كه ادّعاى رشد در بطن دين را
دارند عميقتر و فزونتر است. در فهرست كشورهاى مسلمان فقر و عقب ماندگى بيشترى را
مشاهده مىكنيم.
در واقع ما مىتوانيم انگشت اتّهام را بخاطر اين عقب ماندگى به سوى
حكّام ظالم اين كشورها نشانه رويم. و اين درست است زيرا اين حكومتها نه تنها از
فساد و تباهى در كشورهاى اسلامى جلوگيرى نمىكنند بلكه فساد را دراين كشورها
نهادينه كردهاند. ولى اين دليل بر سقوط تكليف شرعى از گردن انسان مسلمان نمىشود.
زيرا مسؤوليّت فقط متوجّه حكومتها نمىباشد، بلكه خود جامعه نيز نقش مؤثّرى را
دراين ميان بايد ايفا كند.
قرآن نيز وقتى فساد و تباهى نظامهاى سياسى و چگونگى ظهور حكومتهاى
ظالم را تبيين مىكند، مسؤوليّت آن را متوجّه خود جامعه مىسازد و مىفرمايد: