به ايشان مىكرديم ايشان نيز اطاعت مىكردند. بعداز اين اتّفاق امام
اصحاب خود را امر كردند تا وسايل ايشان را به كاروان ديگرى منتقل سازند، حجّاج
كوفى از ايشان خواستند تا در بين آنها باقى بمانند، امام عليه السلام به آنها
فرمودند: من از كاروانى شما مىروم چون مرا شناختيد، و من از اينكه در كاروان باشم
كه مرا مىشناسند اكراه دارم.
اين روايت بوضوح بر لزوم خضوع و فروتنى در مقابل خدا در حجّ دلالت
مىكند، خضوعى كه در طول زندگى انسان بايد با او همراه شود. امام صادق عليه السلام
دراين رابطه مىفرمايند:
«هيچ بقعهاى محبوبتر از مسعى- راه بين صفا و مروه- در نزد خدا نيست
چون هر ستمكارى را خوار مىسازد. [1]»
اين حكمت حجّ حكمتى است كه در ساير عبادات و احكام الهى نيز جارى
مىباشد، چون حالت خضوع و فروتنى در مقابل خداى متعال هميشه از انسان خواسته شده
است.
از حكمتها و علل ديگرى كه خداوند به سبب آن حج را واجب گردانيد در
حقيقت ذوب شدن جامعه اسلام در خودش و تولّد جامعهاى يكدست در خلال حجّ مىباشد؛
مسلمانان آسيا با مسلمانان اروپا ملاقات مىكنند، وسياهان با سفيدان ملاقات
مىكنند.. همه به مبادله آراء درباره اوضاع و احوال جامعه خود مىپردازند، و براى
انجام اوامر و ترك نواهى با خداى متعال تجديد عهد مىكنند. و تمامى حجّاج از اين
ملاقاتها در راستاى تحقّق بخشيدن به اوامر الهى استفاده مىكنند.