«بهحقيقت خدا برگزيد آدم عليه السلام و نوح عليه السلام و خانواده
ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان* فرزندانى هستند برخى از نسل برخى ديگر و
خدا به اقوال و احوال همه شنوا و داناست* ياد كن آنگاه كه زن عمران گفت:
پروردگارا! من نذر كردم فرزندى كه در رحم دارم در راه تو آزاد گردانم
اينعهد من بپذير كه تو دعاى بندگان بشنوى و اجابت كنى به اسرار و احوال همه آگاهى*
چون فرزند بزاد از روى حسرت گفت: پرودگارا! فرزندى كه به دنيا آوردهام دختر است و
خدا بر آنچه زائيده شده داناتر است. و عرض كرد: پروردگار! پسر و دختر يكسان
نخواهند بود و من او را مريم نام نهادم و او فرزندانش را از شرّ شيطان رجيم در
پناه تو آوردم* پس خداوند او را به نيكوئى پذيرفت و او را به تربيتى شايسته پرورش
داد و زكريا را براى كفالت و نگهبانى او بر گماشت. هر وقت زكريّا بهصومعه عبادت
مريم مىآمد رزق شگفتآورى مىيافت. مىگفت: اى مريم! اين روزى از كجا براى تو
مىرسد. پاسخ مى داد كه: از جانب خداست همانا خدا بىسبب به هركس كه بخواهد بى حساب
مىدهد.»
در آن روز كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، على و فاطمه و حسن و
حسين عليهم السلام را پيرامون خود جمع كرده بود، شادى و سرور وجود ايشان را پر
كرده و لبخند خشنودى و شادمانى بر صورت مباركش، نمايان گشته بود و تك تك اعضاى
خانواده شريف نبوّت را نظاره مىكرد، امّ ايمن مىگويد:... پيامبر صلى الله عليه و
آله سپس به على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام