اسم الکتاب : زندگاني حضرت علي الهادى(ع) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 68
عطا كن و خود نيز 30 هزار دينار بردار. راوى گويد اين معجزهاى است
كه جز، شاهان آن را نتوانند انجام داد و ما نظير چنين بخشش را نشنيدهايم.
[1]
ماجراى زير اوج ايثار امام هادى عليه السلام را بيان مىكند. آنحضرت
براى رفع نياز يكى از پيروانش، از راهى شگفت آور دست به تلاش و كوشش زد. بگذاريد
به تاريخ گوش بسپاريم كه اين ماجرا را با تمام عظمتى كه دارد براى ما نقل مىكند:
محمّد بن طلحه گفت: روزى امام هادى از سامرّاء بيرون آمد و براى
انجام كار مهمى كه برايش پيش آمده بود، به روستايى رفت. مردى اعرابى آمد و سراغ
آنحضرت را گرفت. به وى گفتند: امام به فلان جا رفته. اعرابى به دنبال امام بيرون
شد و همين كه به آنحضرت رسيد از او پرسيد: چه كار دارى؟ اعرابى گفت: من يكىاز
اعراب كوفهام و به ولايت جدّت على بن ابىطالب عليه السلام تمسك نمودهام، مرا
وام سنگينى است كه پرداخت آن بر من گران است و براى براورد ساختن آن كسى جز شما را
نمىبينم.
امام هادى به او فرمود: خاطر خويش خوش دار و چشم خود روشن.
سپس از او پذيرائى كرد و چون صبح فرا رسيد امام هادى به او فرمود: از
تو در خواستى دارم تو را به خدا، مبادا كه در انجام آن با من مخالفت كنى. اعرابى
گفت: من با تو مخالفت نمىكنم. پس امام ورقهاى به خط خود نگاشت و در آن اعتراف
كرد كه اعرابى از وى مالى طلب دارد ومبلغى