responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : زندگاني حضرت علي الهادى(ع) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 66

حضرت به جعفر رو كرد و فرمود: بدان كه اين مرد از اين خوراك نخورد و بزودى خبرى از كسانش به وى مى‌رسد كه عيش او را مكدّر مى‌سازد.

سفره گسترده شد، جعفر گفت بعد از اين ديگر خبرى نيست و گفته امام هادى عليه السلام نا درست از آب در آمد. به خدا آن مرد دستش را شُست و به طرف غذا دراز كرد كه غلامش گريان از در وارد شد و گفت: خود را به مادرت برسان كه از بام به پايين افتاد و در شرف مرگ است. جعفر گفت: به خدا ديگر عقيده واقفيان را نمى‌پذيرم و به امامت اين بزرگوار معتقد مى‌شوم. [1]

آخرين كرامتى كه از آن‌حضرت نقل مى‌كنيم، كرامتى است كه راويان پيرامون (تپه تو بره‌ها) نقل كرده‌اند. ماجرا از اين قرار بود كه متوكّل كوشيد با اتكا بر نيروى انتظامى خويش مخالفان خود را به هراس اندازد.

از اين رو به هر يك از افراد لشگر خود كه شمارشان به 90 هزار تن مى‌رسيد و همه از تركهاى ساكن سامرّاء بودند، دستور داد كه خورجين اسب خويش را از خاك سرخ پر كنند و در صحراى وسيعى، آنها را روى هم بريزند.

سپاهيان به فرمان متوكّل عمل كردند. چون چنين كردند، مثل كوهى بزرگ شد، متوكّل بر فراز تپه رفت و امام هادى را فرا خواند و گفت: شما را خواستم كه لشكر مرا تماشا كنى او دستور داده بود همه لباسهاى خاصّى به نام تجفاف (كه لباس جنگ بوده) بپوشند و سلاح برگيرند و با


[1] - بحارالانوار، ج 50، ص 183.

اسم الکتاب : زندگاني حضرت علي الهادى(ع) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 66
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست