اسم الکتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 89
همين كه مغيره، غلامش را كه خراج بر او مقرّر شده بود، رد كرد دليل
آن نمىشود كه كمر به ترور عمر ببندد بلكه اين امر بايد وى را به ترور مولايش كه
مستقيماً خراج را براى او مىبرد، ترغيب مىكرده است.
چون حال عمر رو به وخامت گراييد، خلافت را درميان شورايى شش نفرى
قرار داد. اعضاى اين شورا عبارت بودند از: على عليه السلام، عثمان، عبدالرحمن بن
عوف، طلحه، زبير و سعد بن ابى وقاص.
از سرشت اين شورا و نيز از وصيّت عمر پرواضح بود كه راى سه نفرى كه
عبدالرحمن بن عوف درميان آنها بود، پذيرفته مىشد و بديهى بود كه عبدالرحمن، داماد
خويش يعنى عثمان را بر ديگران ترجيح مىداد. از سويى خليفه دوّم، جانشين خود را با
مهارت و زيركى بسيار انتخاب كرده بود و شايد علّت اين امر همان نگرانيهاى گذشته وى
از انتقال قدرت به دست على عليه السلام بود. عمر بخوبى مىدانست كه اگر ستاره على
در آسمان خلافت درخشيدن گيرد، ديگر هيچ ستارهاى در برابر او فروغى نخواهد داشت.
آيا مگر عمر نبود كه وقتى صفات آن شش تن را بر مىشمرد، هر يك را به صفات ناپسندى
ياد مىكرد مگر على را. او درباره آنحضرت مىگفت: به خدا خلافت حقّ توست اگر اهل
شوخى و مزاح نمىبودى. به خدا سوگند اگر تو ولايت آنان را عهدهدار گردى، ايشان را
براه آشكار حقّ و طريقراست رهنمون شوى. در واقع خلافت على عليه السلام تمام اصول
و پايههايى را كه دو خليفه پيشين بنيان نهاده بودند، از هم مىپاشيد.
و چه بسا به همين خاطر بود كه امام شرط عبدالرحمن بن عوف را كه به
آنحضرت پيشنهاد داده بود كه به سيره شيخين عمل كند تا وى را به
اسم الکتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 89