«اوست آن كه رسولش را به هدايت و دين حق فرستاد تا بر ساير كيشها
چيرهاش گرداند هر چند مشركان را ناخوش آيد.»
تا زمانى كه آسمانها و زمين به حق و بر پايه حق آفريده شدهاند، قدرت
و حاكميت و سيادت حق نيز بايد با سير هستى در پيوند باشد و به رخصت خداوندى نتيجه
تكامل حوادث و رويدادهاى هستى باشد:
«و در زبور بنوشتيم پس از ذكر كه بندگان شايسته من زمين را ارث
برند.»
اين حقيقت كه مكاتب الهى بر آن تأكيد كردهاند تنها محدود به يك قوم
و يا منحصر به وراثت صالحان در قسمتى محدود از زمين نيست. بلكه بيانى است براى
سنتى الهى و عمومى كه در شورشها و انقلابهاى صالحان بر ضدّ ستمگران و طاغوتيان
متحقق مىشود و بطور كامل در وراثت صالحان از تمام جهان تجلّى مىيابد. دليل ما بر
اين سخن آن است كه:
اوّلًا: كلمه ارض (زمين) در آيه مذكور با الف و لام آمده
كه خود نشان دهنده آن است كه مراد از «الارض» تمام زمين است.
ثانياً: تأكيد قرآن بر اين حقيقت در چندين كتاب آسمانى
ديگر آمده است و مجالى براى شك در اين نكته باقى نمىگذارد كه اين امر سنتى است
الهى كه خداوند روند رويدادهاى هستى را مطابق با آن به جريان مىاندازد تا بالاخره
بطور كلى متحقّق گردد.