اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 913
خروج كرده بود و همان صاحب الزنج معروف است) آمده بود. ما نيز براى
ديدن امام عسكرى عليه السلام (كه معمولًا براى اجراى اصل تقيّه، در چنين مناسباتى
سلطان را همراهى مىكرد) بيرون آمده بوديم.
در حالى كه راه مىرفت و مىگذشت به او مىنگريستيم و خود ميان دو
ديوار در سُرّمنرأى نشسته، بازگشتش را انتظار مىكشيديم. آن حضرت بازگشت و همين
كه به موازات ما رسيد و به ما نزديك شد، ايستاد و دستش را به طرف كلاهش برد وآن را
از روى سرش برداشت و به دست ديگرش داد و با آن يكى دست بر سرش كشيد و در چهره يكى
از افراد ما خنديد.
مرد فوراً گفت: گواهى مىدهم كه تو حجّت و برگزيده خداوندى. به او
گفتم: فلانى مشكل تو چه بود؟ گفت: من در مورد او شك داشتم. پس با خود گفتم: اگر او
باز گشت و كلاه از سر گرفت به امامتش اقرار مىكنم. [1]
ويژگيهاى دوران امام عسكرى
چرخ تمدّن در هر يك از امّتهاى بشرى به سوى فرجام فاجعه آميز خود
شتاب مىجويد مگر آنكه مصلحان امّت به پا خيزند و كشتى حيات را از طوفانهاى هلاك
وابرهاى فتنه دور سازند .. شايد آيه زير نيز به همين حقيقت اشاره داشته باشد: