امام هادى عليه السلام از خاندانى است كه احسان عادت آنها و كرم و
بزرگوارى، خوى ايشان است.
در تاريخ نوشتهاند:
ابو عمرو عثمان بن سعيد و احمد بن اسحاق اشعرى و على بن جعفر همدانى
بر امام هادى عليه السلام وارد شدند. احمد بن اسحاق از وامى كه بر عهده داشت زبان
به شكايت گشود پس فرمود: اى ابو عمرو (وى وكيل امام بود) به احمد بن اسحاق
30 هزار دينار و به على بن جعفر 30 هزار دينار
عطا كن و خود نيز 30 هزار دينار بردار. راوى گويد اين معجزهاى است كه
جز، شاهان آن را نتوانند انجام داد و ما نظير چنين بخشش را نشنيدهايم.
[2]
ماجراى زير اوج ايثار امام هادى عليه السلام را بيان مىكند. آنحضرت
براى رفع نياز يكى از پيروانش، از راهى شگفت آور دست به تلاش و كوشش زد. بگذاريد
به تاريخ گوش بسپاريم كه اين ماجرا را با تمام عظمتى كه دارد براى ما نقل مىكند:
محمّد بن طلحه گفت: روزى امام هادى از سامرّاء بيرون آمد و براى
انجام كار مهمى كه برايش پيش آمده بود، به روستايى رفت. مردى اعرابى آمد و سراغ
آنحضرت را گرفت. به وى گفتند: امام به فلان جا رفته. اعرابى به دنبال امام بيرون
شد و همين كه به آنحضرت رسيد از او پرسيد: چه كار دارى؟
اعرابى گفت: من يكىاز اعراب كوفهام و به ولايت جدّت على بن
ابىطالب عليه السلام