اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 746
اصول ارزشها باشد به دنبال يافتن قدرت و دفاع از آن بود.
شايد پدرش، هارون، همچون ديگر زمامداران خودسر، كه در نزد فرزندان و
محرمان راز خود به حقانيّت مخالفانشان اعتراف مىكردند، به پسر و ياران نزديك خويش
به حقانيّت امام رضا عليه السلام اشاره كرده و همين امر موجب شده است كه وجدانهاى
آنان و لو براى مدّتى محدود بيدار شود.
مأمون خود نقل مىكند كه به دست پدرش شيعه شده است و داستانى را در
اين باره نقل مىكند كه ذكر آن لازم نيست. شايد مأمون براى اقناع بنى عبّاس به
درست بودن راى خويش، چنين داستانهايى را مىساخته است. اينك به يكى از اين
داستانها كه از زبان شخص مأمون نقل شده است، توجّه فرماييد:
از ريان بن صلت روايت شده است كه گفت: بسيارى از مردم و فرماندهان و
كسانى كه از بيعت امام رضا نا خشنود بودند، در باره اين بيعت سخنان بسيارى مىگفتند.
آنان بر اين عقيده بودند كه انتخاب امام رضا به عنوان وليعهد، نقشه فضل بن سهل ذو
الرياستين بودهاست. اين خبر به مأمون رسيد. وى در دل شب بدنبال من فرستاد. من
بدرگاه او رفتم. مأمون گفت: اى ريان به من خبر رسيده كه مردم مىگويند: بيعت
(امام) رضا نقشه فضل بن سهل بودهاست؟
گفتم: اى اميرالمؤمنين!! چنين مىگويند. گفت: واى بر تو اى ريان! چه
كسى را گستاخى آن است كه نزد خليفهاى كه مردم و سران در برابرش بر پاى
ايستادهاند و خلافت براى او قرار گرفته، بيايد و به وى بگويد كه خلافت را از دست
خويش رها كن و به دست ديگرى بسپار. آيا عقل چنين كارى را روا مىشمرد؟ گفتم: نه به
خدا اى اميرالمؤمنين هيچ كس را ياراى چنين جسارتى نيست. مأمون گفت: به خدا چنين
نيست كه مردم مىگويند، امّا من تو را از علّت اين ولايتعهدى آگاه مىسازم.
چون برادرم محمّد نامهاى به من نگاشت و مرا به سوى خود فراخواند و
من
اسم الکتاب : هدايتگران راه نور المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 746