كانت به وجود دو نوع رفتار معتقد است: نوعى متأثّر از عقل (كه شكل
دهنده اخلاق اصيل است) و نوعى متأثر از شرايط پيرامون انسان، تنها نوع دوم را
مىتوان به آزمون در آورد [2].
امّا اصل ارزشها همان حسن نيّت يا اراده خير است كه بدون توقّع
پاداش، تابع احكام اخلاقى است.
ارزش اين نيّت در ذات آن نهفته است همچون يك سنگ گرانقيمت
[3].
آية الله العظمى السيد محمد تقي
المدرسي(دام ظله)، مبانى تشريع اسلامى (3) - قم، چاپ: اول، 1381.
نظر مىرسد هگل در اين نقطه با كانت همسوست، چنانكه در بسيارى از
اصول مكتب او با وى همداستان است اگر چه تعابير آنها يكسان نيست و او درباره اصل
ارزشها و برترين فضائل چنين مىگويد:
انديشه حق در اصل بر انديشه اراده، استوار است و اراده كلّى از خود،
موضوعى براى خويش بر مىگزيند (پس ارزش بودن آن از خودِ آن است).
[4]
پيش از آنكه نظر خود را پيرامون ابعادى منفى تبيين كنيم كه در ميان
انديشههاى اين مكتب با آنها موافق نيستيم بگذاريد به بيان ابعادى بپردازيم كه نه
تنها با آنها موافقيم كه بر آنها تأكيد داريم. اين ابعاد به شرح زير هستند:
اوّل- اخلاق، ريشههايى در جان دارد و اصل آن حسن نيّت
(يا اراده خير) است و اين ريشهها و اصول آزمونناپذيرند و آنها را بايد همچون
احكامى دانست كه زيرساز آزمون را تشكيل مىدهند، مثل اصل استحاله تناقض. همانگونه
كه آن فوق آزمون (يا متافيزيك) است اين اصول نيز چنيناند.
دوم- در اخلاق بشرى (و در نتيجه در ارزش) بُعدى وجود
دارد كه آزمونپذير است و آن بُعد انفعال در اخلاق است، امّا بُعد فعلى آن تابع
قوانين مادّى آزمون