اسم الکتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 291
سايه خدا در زمين).
ليكن فاشيسم در رسوايى به اوج رسيده، چه، اعلام داشته است كه دولت و
ملّت يك حقيقت هستند و دولت، يك واحد اخلاقى، سياسى، اقتصادى است، و آن همه چيز
است، و فرد چيزى به شمار نمىآيد، و آن حقيقت در شخص ديكتاتور جلوهگر مىشود كه
نمايانگر روح ملّت است و پارلمان چيزى نيست، مگر ابزارى براى قانونى كردن
ديدگاههاى او، و وزرا ابزار اجرايى دست اويند و حزب و سنديكا وسايل پشتيبانى موقعيت
او، و دولت براى كشمكش با ديگر دولتهايى قرار داده شده است كه با آن به رويارويى
مىپردازند (آمريكا، فرانسه، انگلستان، متّفقين عليه ايتاليا كه با آنها به
رويارويى برخاسته). مكتب نازيسم تا حدّ بسيارى به فاشيسم مىماند ليكن آن، نژاد
معينى را مقدّس مىشمارد، و تلاش مىكند آن را والاترين قرار دهد، و ديگر نژادهاى
بشرى پايين يا دشمن را استحاله يا نابود گرداند (غير از اروپائيان، و نيز يهوديان
دشمن).
ماركسيسم نيز، در مقدّس شمردن حكومت و آن را فوق نقد دانستن، به
فاشيسم و نازيسم مىمانَد ولى دست كم از نظر تئورى به مكتب اجتماعى منتسب است كه
به خواست خدا در آينده پيرامون آن سخن خواهيم گفت.
توجيهى كه مىتوان براى ظهور چنين دولتهاى سركشى اقامه كرد كه در طول
تاريخ و روزگار ما اندك هم نيستند (صدام در عراق، و صهيونيستها در فلسطين و ...)
يكى از اين امور است: انتشار هرج و مرج و بىمسؤوليتى در ميان امّت، كه دراين صورت
فاشيسم ظهور مىنمايد تا اين خلأ را پُر كند (ايتاليا) يا ملّت از غرور و توقّعات
بىجا اشباع مىشود تا به نقش مهمترى از پتانسيل خود بپردازد (اسرائيل و آلمان
نازى) يا تروريسم ابرقدرتى كه خود كامهاى تيزهوش از آن براى توجيه عملكرد خويش
بهره برد (صدّام).
به هر روى، اصول عقلى و وجدانى كه پيشتر با آنها آشنايى يافتيم همه
اين توجيهات را خنثى مىكند و پرده از اين حقيقت برمىگيرد كه: سعادت، پيشرفت و
پيروزى تنها بهره دولتهايى است كه به افراد ملّت خود خدمت كنند، روح كرامت
اسم الکتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 291