اسم الکتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 182
و اصل حقيقت مىداند. پس چه چيز جز كنش و كارآيى از انسان سرمىزند؟
پس اين همان ارزش او خواهد بود.
اين آموزه را كاردينال «نيومن/Jhon Henry
Newman » [1] (1801-
1890 م) بنيان نهاد
ولى آن كه اين آيين را تحوّل بخشيد «ويليام جيمز/William
James » (1842- 1910 م) آمريكايى بود. به موجب اين فلسفه ما نبايد (حقيقت) هيچ
انديشهاى را بشناسيم جز اينكه يك قابليّت است، قابليتى كه ما را به كارآيى و كنش
مفيد وا مىدارد، مفيد براى فرد، براى اجتماع، و براى همه هستى.
اين از آن روست كه حقيقت واقعى جهان از نگاه جيمز، چندتايى است، كه
طبيعت آن، روان، دگرگونپذير و كاستى كمال است و در نتيجه به سبب باورهاى كارايى
ما تعديلپذير خواهد بود و آن جهانى است تحوّلپذير كه خدايى پايان پذير
[2] بر آن حاكميت دارد كه ما مىتوانيم بدو يارى رسانيم و سرنوشت
انجامين او، به گونهاى جزئى، به اختيارات ما بستگى دارد. اين بدان معناست كه ديگر
اخلاقى كه پيشتر پرداخته شده است وجود ندارد، بلكه آزمونهايى اخلاقى يافت مىشود
كه تنها جنبه كارايى دارد و ارزشش بسته به حمايت پويا از شور و حماسه هستى است،
آنجا كه سرنوشت «نظم آينده» رقم مىخورد. (نظمى كه تعريفش دشوار است، مگر اينكه آن
را چنين تعريف كنيم كه تا حدّ بسيارى با پويش و دريافتهاى ناگهانى و انگيزه خلّاق
انسانى هماهنگى دارد، و اين است همان حلقه ميان تهى كه انديشه جيمز پيرامون آن در
گردش است. [3]
اگر بخواهيم اين آموزه درباره ارزشها را ارزشيابى كنيم بايد بگوييم:
درهم شدگى انسان با واقعيّت از راه كارايى و كنش بدون ترديد در آگاهى او مؤثّر
خواهد بود،
[2] - او منزّه است و از آنچه دربارهاش مىگويند برتر و بالاتر
است چگونه خدايى خواهد بود خداى پايانپذير. آيا ميان اعتقاد به خدا و كاستى
تناقضىوجود ندارد و نياز ما به يك خداى ناقص چيست، زيرا هر پديدهاى ناقص است، پس
چرا اين پديدهها را به خدايى نمىگيريم، و حال آن كه چون ما در پديدهها نقص و
كاستى يافتيم به ايمان به خداوند سبحان ره يافتيم.
اسم الکتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 182