«يهود گفتند دست خدا بسته است،
دست آنها بسته باد...»
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله يهود اين امّت را نفرين فرستاده
است، هنگامى كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پيرامون امّت يهود پرسيدند
حضرت صلى الله عليه و آله فرمودند: آنها همان قدريه هستند، يعنى معتقدان به اين كه
آنچه جريان يافته و يابد خداوند مقدرش كرده است و تغييرى در آن راه ندارد. برخى از
فلاسفه كوشيدهاند از اين تفكر قدرى رهايى يابند، ليكن نتوانستهاند، زيرا قدريه
ژرفناى فلسفه و ريشه بنيادين آن را تشكيل مىدهد، تا جايى كه بايد جوهر فلسفه را
جوهرى قدرى دانست، و اين فلسفه مدّعى است كه خداوند سبحان هم با همه قدرت، عظمت،
جلال، كبريايى بى حدّ و مرزش مُنَزَّه است خداوند از آنچه توصيفش مىكنند- از
تغيير هستى ناتوان است، ديگر چه رسد به بنده؟
به عنوان رويا رويى دو تفكر و نَه مقايسه و براى بيان عمق اين تراژدى
بشرى به هنگام ناديده گرفتن تعاليم خداوند سبحان و رويكرد به انديشههاى پوسيده،
ناگزير بايد به يكى از نشانههاى تفكّر پيشرفته اسلام بزرگ كه در برابر انديشههاى
عقب مانده فلسفه بشرى به عرصه آورده، اشاره كنم.
اسلام تأكيد دارد كه انسان در عملكرد خود آزاد است هر خير و يا شرى
كه بر او بگذرد، در حقيقت رهاورد عملكرد اوست، بدين معنا كه آدمى اگر به خير
پردازد، حياتش خير خواهد بود و اگر به شر روى آوَرد زندگى آكنده از شرّى خواهد
داشت و مردم به اعمالشان پاداش داده مىشوند، اگر خير باشد خير است، و اگر شر باشد
شر است وآدمىسود وزيانش در عملكرد او نهفتهاست. خداوند سبحان مىفرمايد: