اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 45
دين دور مىكردند، بلكه خواسته و يا ناخواسته روحيه ايمانِ راستينى
را به ضعف مىكشاندند كه در جانهاى مؤمن، جاى گرفته بود.
فلسفه و مسير انديشه اسلامى
از اواخر سده نخست و در خلال سده دوم و سوم هجرى مكتب اسكندريه در
مسير تفكّر بشرى مؤثّر بود. اين تأثير در ايام خلافت عمر بن عبدالعزيز، هنگامى كه
بنا به عوامل تاريخى، اين مكتب از اسكندريه به انطاكيه منتقل شد، تا حد فراوانى
افزايش يافت. در اين دوران اين مكتب دوش به دوش مكتبهاى كه در حومه حلب مكتب
انطاكيه، مكتب جندى شاپور در ايران و ديگر مكاتب فلسفى اثرى ملموس در تفكّر
پارهاى از مسلمانان نهاد و بر مسير تفكّر اسلامى تأثير كرد. به نظر مىرسد مكتب
اسكندريه از مكاتب همسنگ خود تأثيرى بيشتر و گستردهتر داشته است و ما اين نكته را
در مباحث بعدى روشن خواهيم كرد.
براى پژوهش تاريخ فلسفه در ميان مسلمانان ناگزير بايد ميزان داده
ستانى اعراب حجاز پيش از اسلام با فلسفه را روشن كنيم. در مقدمه چاپ دوم كتاب «شأة
الفكر الفلسفى في الاسلام» نگاشته دكتر على سامى نشار- كه سخنش در اين موضوع حجّت
تلقّى مىشود- و تاريخ نگار فلسفه اسلامى است، آمده است كه:
«خلافت به معاوية بن ابىسفيان رسيد در حالى كه مسلمانان هنوز پدر
غنوصى او را فراموش نكرده بودند؛ اين دوگانه پرست مجوسى را كه هرگز ايمان نياورد»،
او مىافزايد: «درباره معاويه هر چه كه گفته شود و هرچه علماى پيشين و اهل سنّت
بكوشند كه او را در زمره صحابه رسول اكرم صلى الله عليه و آله به شمار آورند اين
نكته پيداست كه او هرگز به اسلام ايمان نياورد و اگر چه فراوان دم از اسلام مىزد
ليكن هرگز نتوانست گامى بيش از اين بردارد.» [1]
[1] - نشأة الفكر الفلسفي في الاسلام، ج 2، مقدمه چاپ دوم.
اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 45