«اى انسان تو به سوى خدايت كوشندهاى، پس او را ملاقات خواهى
كرد.»
اين كوشش و سختى از براى چيست و از كجا آغاز مىشود و به كجا منتهى
مىگردد؟
اگر آدمى مجبور آفريده شده پس مفهوم تكريم چيست؟ و انسان مجبور است،
خدا او را به كدام سو هدايت كند؟ چرا؟ و جايگاه اين آفرينش كه در بهترين صورت و
نظام انجام گرفته در انسان ماشينى مجبور كجاست؟
تمامى اينها پرسشهايى هستند كه در محافل كسانى كه معتقدند آدمى مجبور
است و يا تابع چيرگى عوامل محيط خود مىباشد پاسخى مىيابند. همه مكاتب و
فلسفههاى بشرى قدرت، كرامت، آزادى و مسؤوليت انسان را در برابر خدا، خويشتن و
موجودات تابع او از وى مىستاند.
بنابر اين يكتا پرستى به مردم آزادى و ارجمندى مىبخشد، در حالى كه
شرك به خداوند عزّ وجلّ به عبوديت و بردگى انسان در برابر طبيعت، اعتقاد به حتميت
و چيرگى عواملى مىانجامد كه انسان را در بر گرفته و او را به موجودى خوار و به
مفهومدقيق كلمه بدل مىكند واين مخلوقارجمند از چارپايان هم گمراهتر مىشود: