اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 186
قدريه مىناميم و به ديگر سخن: بر چسب اين ديدگاه آدمى بايد تابع
رويدادهاى عارضى شود، چه بخواهد و چه نخواهد، نبايد و در آنچه پيرامونش مىگذرد
تغييرى ايجاد كند. بدون ترديد در آن سوى ترويج چنين اعتقاداتى عواملى نهفتهاند كه
براى آنها مهم است كه بشر چيزى جز موجودات جامد، مجرّد وجنازههايى متحرك نباشد.
در اين نيز ترديدى نيست كه طاغوتها و جبّاران، همان كسانى هستند كه بر وجود چنين
مقوله باطلى پاى مىفشرند. آنها به مردم مىگويند: سلطههاى حاكم- هر سلطهاى كه
باشد- بيانگر اراده الهى هستند و نبايد در برابر آنها ايستاد، زيرا آنها اين پرسش
مغالطه آميز را مطرح مىكنند كه: آيا حكومت اين سلطهها با تقدير الهى صورت
پذيرفته و يا بدون آن؟ پس اگر به تقدير الهى صورت پذيرفته باشد مخلوق چگونه
مىتواند آنچه را خالق در ازل ترسيم كرده تغيير دهد؟ و اگر با تقدير الهى نبوده
باشد، پس چگونه در هستى چيزى به وجود مىآيد كه خداوند متعال مقدّر نفرموده است؟
اين نخستين ويژگىاى است كه فلسفه در ژرفاى خود آن را دارد و تا هم
اينك فلسفه بشرى نتوانسته است از آن رهايى يابد، زيرا ريشه تاريخى آن به روزگاران
كهن مىرسد، به علاوه، غرايز انسانى و طبيعت بشر متمايل به جمود، دنيا پرستى،
توجيه گناهان و تحوّل ناپذيرى است اين از يكسو واز سوى ديگر طاغوتيان و زورگويان
از هر عاملى كه جامعه انسانى را در بى خبرى و غفلت فروبرد، استفاده مىكنند.
دوم- مسؤوليت گريزى
اين كه فلسفه متكى بر انديشه ناتوانى خدا در ايجاد تغيير و تبديل،
مستقيماً انديشه مسؤوليت پذيرى انسان را و اين كه او باگزينش خداوندى جانشين او در
زمين است، به حاشيه تفكر بشرى مىراند، در حالى كه خداوند متعال در قرآن كريم
بصراحت مىفرمايد:
اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 186