اسم الکتاب : ايمان زيربناى شريعت المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 90
حالى كه از دشنام دادن و سخن زشت دور و گفتارش هموار است، و كار
نكوهيده از او ديده نشده و كار پسنديدهاش هويداست، نيكويى او رو آورده و بديش پشت
گردانيده است.
در سختيها با وقار و بردبار، در ناگواريها شكيبا و در خوشى و آسايش
سپاسگزاراست، كسى را كه دشمن دارد بر او ستم ننمايد و آن را كه دوست دارد درباره
او گناه نكند، بحق اقرار مىكند پيش از آنكه بر آن گواه آرند، آنچه به او بسپارند
تباه نمىسازد و آنچه به يادش آورند فراموش نمىكند و كسى را به لقبهاى زشت
نمىخواند و به همسايه زيان نمىرساند و به پيش آمدهاى ناگوار كه براى مردم رخ
مىدهد شادى نمىنمايد و در راه باطل و نادرست قدم ننهاده و از جاده حق بيرون
نمىرود.
اگر خاموش نشست خاموشيش او را اندوهگين نمىگرداند و اگر بخندد
آوار خندهاش بلند نمىشود و چون بر او ستم كنند شكيبائى پيش گيرد تا خدا انتقام
او را كشد، نفْسش از دست او به رنج و سختى گرفتار است و مردم از او در آسايش
هستند. در كار آخرت خود را به رنج اندازد و مردم را از خويش به آسايش رساند، دورى
او از اشخاص به جهت بىرغبتى و دورى نمودن است و نزديكى او با آشنايان از جهت
خوشخويى و مهربانى است. دورى او از روى خودخواهى و بزرگى نبوده، و نزديكيش از راه
مكر و فريب نمىباشد.»
راوى اين خطبه مىگويد: همام بيهوش شد و در همان بيهوشى از دنيا رفت،
پس اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
«آگاه باشيد سوگند به خدا كه از مرگ بر او مىترسيدم»،
پس از آن فرمود: «اندرزهاى درست به اهلش چنين مىكند.»
يكى از حاضران گفت: يا اميرالمؤمنين! پس چرا تو تحت تأثير اين اندرزها قرار
نمىگيرى؟ امام عليه السلام فرمود:
«واى بر تو هر اجلى را وقتى است كه از آن نمىگذرد و سببى است كه
از آن تجاوز نمىكند، پس از اين گونه گفتار كه شيطان بر زبانت راند باز ايست.
[1]»