«گفت: اى پروردگار من! به حق داورى كن و پروردگار ما بخشاينده است
و به رغم آنچه مىگوييد همه از او يارى مىجويند.»
پ- حضرت يعقوب نيز كه دلداده حضرت يوسف، پسرش، بود چگونه مىبايست
مصيبت گم شدن يا از دست دادن يوسف را تحمّل مىكرد؟ تنها به واسطه پناه بردن و
يارى جُستن از خدا. خداوند مىفرمايد:
«جامهاش را كه به خون دروغين آغشته بود آوردند. گفت: نفس شما
كارى را در نظرتان بياراسته است اكنون براى من صبر جميل بهتر است و خداست كه دراين
باره از او يارى بايد خواست.»
ت- هنگامى كه حضرت يوسف، مخيّر شد كه زندان را برگزيند يا تسليم مكر آن
زنان گردد، خدا را خواند و خداوند او را يارى رساند. خداوند مىفرمايد:
«گفت: اى پروردگار من! براى من زندان دوست داشتنىتر است از آنچه
مرا بدان مىخوانند و اگر كار اين زنان را از من نگردانى به آنها ميل مىكنم و در
شمار نادانان درمىآيم.»
ث- بار ديگر هنگامى كه برادران يوسف خواستند برادرشان را از پدرشان جدا
كنند چنان كه قرآن، نقل مىكند، او بديشان چنين گفت: