«... و بسيارى از مردم به لقاى پروردگارشان كافرند.»
به نظر مىرسد كه جايگاه ايمان به لقاى خداوند (آخرت) در ميان حقايق
ديگر ايمان، بسيار با اهميّتتر باشد، زيرا ايمان به خدا بدون ايمان به آخرت- اگر
فرضاً امكان داشته باشد- ايمانى بدون روح و بدون مسؤوليت و در نتيجه خالى از
هرگونه درونمايهاى خواهد بود.
لقاى خداوند بخشى از ايمان به خداست، پس كسى كه به قدرت خداوند بر
آفرينش مجدّد خلايق ايمان ندارد در واقع خداوند را نشناخته است، مگر او را به
دادگرى و حكمت نشناخته كه موجب محاسبه خلايق در آخرت است؟
از تدبّر در آيات مختلف، چنين به نظر مىرسد كه ايمان به لقاى خدا
وجهى از وجوه ايمان به آخرت است، زيرا آخرت، جهانى است كه شامل مرگ و مرحله پس از
آن (برزخ) و رستاخيز، دميدن در صور و بهشت و دوزخ مىشود، و نيز شامل لقاى خدا و
ايستادن در برابر او براى حساب مىگردد؛ و اللَّه العالم.
همچنين قرآن كريم، به همان اندازه كه بر فرارسيدن آخرت تأكيد مىكند
بر فرارسيدن اجل الهى نيز، تأكيد مىورزد. خداوند مىفرمايد: