اسم الکتاب : احكام معاملات المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 585
«هنگامى كه فاطمه، حسن را به دنيا آورد، پيامبر آمد وفرمود: اى
اسما، پسرم را بياور. پس او را پيچيده در پارچهاى زرد نزد پيامبرآوردم. پيامبر
پارچه را به گوشهاى پرت كرد وفرمود: آيا به شما سفارش نكردم نوزاد را در پارچه
زرد نپيچيد؟ ودستور داد پارچهاى سفيد آوردند وكودك را در آن پيچيد، سپس در گوش
راستش اذان ودر گوش چپش اقامه گفت».
اسماء همين سخن را درباره حسين (ع) نيز بيان داشت تا جايى كهگفت:
چون روز هفتم رسيد پيامبر نزد من آمد وفرمود: پسرم را نزد من بياور وبا او همان
كرد كه با حسن كرده بود، وهمچون حسن براىاو نيز قوچ سياه وسفيدى را عقيقه كرد،
ويك پاى آن را به قابله داد، وسر حسين را تراشيد وبه وزن آن نقره داد و «خلوق» (عطرى
زعفرانآلود) به سر او ماليد وفرمود: «ماليدن خون به سر كودك از كارهاى جاهليت
است.» [1]
3- روايات بر عقيقه تأكيد كردهاند تا جايى كه در حديثى از امامصادق
(ع) رسيده است: «هر كس در روز رستاخيز در گرو عقيقه خود است، عقيقه واجبتر از
قربانى است.» [2]
بلكه احاديث دلالت بر آن دارند كه اگر كسى نداند براى او عقيقه شده
است يانه بايد براى خود عقيقه كند واين همان كارى است كه پيامبر پس از نبوت كرد.
[3]
وبراى دختر وپسر، گوسفند يا گاو يا شتر عقيقه مىشود
[4] وبراى دو قلو دو گوسفند عقيقه مىشود [5]
واگر تهيدست باشد منتظر مىماند در وضعش گشايشى پيش آيد تا عقيقه كند واگر نتوانست
چيزى برعهده او نيست. [6]
از امام صادق (ع) درباره عقيقه پرسيدند كه آيا استخوان قربانىشكسته
مىشود فرمود: «آرى، استخوان آن شكسته مىشود وگوشتش تكه تكه مىگردد وپس از ذبح
آنچه خواستيد با آن انجام دهيد.» [7]
[1] - همان، ج 15، ص 142، باب 36، حديث 15. والآمالى للطوسى مجلس
13، ص 367.
[2] - همان، ص 134، باب 38، حديث 1. والفقيه ج 3 باب العقيقه، ص
484.