البتّه شك نيست كه در برخى زمانها انذار، كمرنگ و در محدودهى كوچك
صورت گرفته است و در زمانهاى ديگر چون زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله رنگ
و جلاى بيشترى داشته است.
و اگر «ما» را نافيه بدانيم، مفهوم آيه چنين خواهد شد كه:
«اين جماعت در ميان خود ترساننده و انذار كننده داشتند؛ ولى اين
انذار آنقدر كمرنگ و كمفروغ و ارزشهاى الهى آنچنان تار شده بود كه گويا انذارى
در كار نبوده است.»
بنابر اين اختلاف قابل حلّ است و در هر صورت جز يك ثمره بر آن متصور
نيست و آن هم نياز بشر در تمام زمانها به يك فرد مُنذِر: خواه پيامبر، وصىّ
پيامبر و يا عالِم دينى باشد. با توجّه به روال صحبت و سياق سخن، اگر «ما»،
«نافيه» فرض شود، با پايان آيه كه مىفرمايد: «فَهُم غافِلون» سازگارتر است.
فرمان (الهى) در بارهى بيشتر آنها تحقّق يافته، به همين جهت
ايمان نمىآورند. ما در گردنهاى آنان غُلهايى قرار داديم كه تا چانهها ادامه
دارد و سرهاى آنان را به بالا نگاه داشته است و در پيش روى آنان سدّى قرار داديم و
در پشت سرشان سدّى؛ و چشمانشان را پوشاندهايم؛ لذا نمىبينند. براى آنان يكسان
است: چه انذارشان كنى يا نكنى، ايمان نمىآورند.