مانع حج شود، كفران نعمت و تمرّد در برابر دعوت به وحدت و رد آن است
و آن كس كه چنين كند مسئول خواهد بود.
«وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى
النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ
فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ- و هر كس به
آن درآيد ايمن باشد.
و خدا را بر مردم است حجّ خانه گزاردن، به شرط آنكه بتواند به آن
برسد. و هر كس كفر ورزد (بايد بداند) كه خدا از جهانيان بىنياز است.»/ 619 حج
خانه يعنى رفتن به آن و از راه دور قصد اين رفتن كردن، و استطاعت يعنى: داشتن
توانايى بدنى و مالى و امنيّتى.
از معانى كفر
كفر در اين جا دو معنى دارد
اول: كافر شدن به خدا از راه اجرا نكردن فرمانهاى او و از جمله حج.
دوم: كفران و ناسپاسى نسبت به نعمت حج گزاردن و رفتن به جايى كه در
آن آزادى و بركت و هدايت و در نتيجه وحدت رسالتى وجود دارد، و كلمه تعريضى آشكار
به اهل كتاب است كه على رغم مؤمن بودن به اين كه ابراهيم بانى خانه بوده، به انجام
دادن فريضه حج نمىپردازند.
و آخرين سخن: حجّى كه خدا آن را براى همه مردم معين كرد و سمبلى براى
وحدت و رفتن به جايگاهى براى تأثير طرفين تمدنى قرار داده، امروز به صورت
مجموعهاى از آداب و تشريفات ميانتهى درآمده كه يك درصد فوايد بزرگ خود را شامل
نمىشود، و اين به سبب دور بودن امت از روح تعاليم الاهى و به سبب سيطره و استيلاى
طاغوتها بر امور امت است.
اگر اين فهم قشرى و بىمغز براى نقش خانه خدا در ايجاد يگانگى و
شناختن يكديگر و همكارى و هميارى نمىبود، و اگر طاغوتهاى حاكم بر سرزمينهاى
اسلامى وجود نمىداشتند، آن گاه مىديديم كه چگونه حج قادر است كه نقش تمدنى خود
را در ايجاد و يگانگى امت و پيشرفت و تكامل و پيروز شدن بر