است. و سپس به پيروى از سياق در دروس آينده ايستارهاى اهل كتاب را در
برابر رسالت جديد دنبال مىكند، كه يكى از آنها پرداختن به روشهاى گمراه كننده پست
همچون پوشيده نگاه داشتن حق يا تصديق كردن باطل يا ايمان و سپس بىايمانى براى
انداختن شك در جانها است. سپس درباره آثار عملى انديشه نژادى كه به صورت خيانت در
امانت ظاهر مىشود بحث مىكند.
و سرانجام نقش علماى منحرف دين و دنيا را در گمراه كردن تودههاى
مردم بر اثر تحميل كردن فرهنگهاى بيمار و زهر آلود به ايشان آشكار مىسازد، و اين
كه چگونه اين نقش با نقش دانشمند واقعى دين يا مؤمن راستين متناقض است.
شرح آيات
[60] حق مقياس ارزيابى سالم است، نه مردمان و نه نژاد، و حق از خدا
است. پس او است كه بندگان را به سوى خود راهنمايى مىكند، و او است كه به هدايت
شدن پاداش مىدهد، و او است كه، چه بخواهيم چه نخواهيم، روان شدن حق را تضمين
مىكند. و چون از خدا است، كسى نمىتواند آن را به خود اختصاص دهد، يا به نام آن
بر مردم فرمان راند، و آنان را بندگان خود سازد، بدان جهت كه خدا پروردگار همه
است، و به طايفهاى جز طايفههاى ديگر اختصاص ندارد؛ و چون حق از خدا است پس شكى
در آن نيست، چرا كه مصدر شك هواى نفس و مصلحت و نادانى است و خداوند متعال برتر از
اينها است.
دلايل راستى رسالت
ما گاه در دعوتى كه مصدر آن يك مرد يا نژاد يا قوم يا مردم يك سرزمين
است شك مىكنيم، بدان سبب كه مىدانيم مرد ممكن است نادان يا ساده يا پليد باشد يا
در زير فشار مصالح خويش يا مصالح نژاد يا اقليم يا قوم خود قرار گرفته باشد. ولى
بر خدا شكى از اين گونه يا از هر گونه ديگر نمىرود، سبحانه و تعالى ...