قرآن، در اين جا از گروهى از پيروان ديانتهاى پيشين سخن مىگويد كه،
به سبب سستى روح دينى در ايشان، صفات بدى در ميان آنان رايج شده، و همين صفات است
كه وحدت و يگانگى امت را تهديد مىكند. از اين ناحيه قرآن درباره آنان چنين سخن
مىگويد
اولا: آنان به برانداختن مردان خدا در زمين خدا يعنى پيامبران (ع) و
خواهندگان عدالت از روى زمين پرداختند.
ثانيا: آنان در اختلافاتى كه با يكديگر پيدا مىكردند، حكم را كتاب
خدا قرار نمىدادند، بلكه گروه زيان ديده خود را از كتاب دور نگاه مىداشت و بدين
گونه از اين كه تأثير اجتماعى داشته باشد بر كنار ماند.
ثالثا: در ميان ايشان انديشه عنصرى و نژادى انتشار پيدا كرد، و خود
را برتر از ديگران تصور كردند، و اين نه به سبب كارهايى بود كه انجام مىدادند،
بلكه سبب اين ادعا را جسم و خون و نسبت خود تصور مىكردند.
/ 533 و اين سه سبب تنها به يهوديان اختصاص نداشت، و پيروان ديگر
دينها نيز چنين شدند و از همين رو قرآن نامى از قوم يهود نبرده است.
انسان چگونه تنزل مىكند؟
[21] چگونه انسان آن اندازه به جايگاه پستى در اخلاق فرومىافتد كه
شخصى را تنها به جرم اخلاق يا راستگويى و پاكيزگى ايمان و دوستى خدا و اجتماع
مىكشد؟ آدمى به صورت ناگهان اين اندازه پستى و تدنى پيدا نمىكند،