[275] بازرگانى بر عقل مىافزايد، چه در آن خطرهاى زيان ديدن وجود
دارد، و بازرگان ناگزير بايد به هر وسيله متشبث شود كه در كار خود گرفتار زيان
نشود، و عقل با تفكر مستمر افزايش پيدا مىكند، ولى اگر آدمى اطمينان به مصدر
ثابتى داشته بود كه سود بدون رنجى از آن مىرسد، ديگر چه نيازى به تفكر و تعقل
دارد.
رفته رفته عقل خود را بيكار مىگذارد و عقل خرد خرد كاهش پيدا مىكند
تا از ميان برود؛ و ربا آن منبع ثابت درآمدى است كه هر تنبل منتظر آن است، و آرزوى
آن دارند كه ثروتى داشته باشند و آن را به فقرا در مقابل جزئى از كوشش ايشان وام
دهند، خواه آن رنجبران زيان كنند يا به سود برسند، و بنا بر اين بزرگترين ضرر ربا
كمك كردن آن است به پيدايش طبقهاى از خوشگذرانان و كمعقلان در اجتماع.
«الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ
إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِ-
كسانى كه ربا مىخورند، بر نخيزند جز همچون كسى كه شيطان او را به صرع دچار كرده
باشد.» اينان خود را به تلاش و كوشش وا نمىدارند، و تنها به خاطر لهو برپا
مىايستند و حركت مىكنند، و آن هم در هنگامى است كه يك ديوانگى شيطانى پيوسته
ملازم ايشان بود باشد.
اين ديوانگى نتيجه طبيعى آن است كه از آغاز كار با انتخاب رباخوارى و
اشتباه كردن آن با معامله، عمل بدى را براى خود برگزيدند و به صورت طبيعى در نتيجه
آميختن و اشتباه كردن/ 472 بيع و ربا با يكديگر گرفتار سست عقلى و جنون شدند
«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ
مِثْلُ الرِّبا- و اين از آن رو است كه ايشان