226 [يؤلون]: از ايلاء است كه مأخوذ از الية و ألوة به معنى قسم
خوردن است، و در اين جا به معنى سوگند ياد كردن به آن است كه چهار ماه با زن خود
نزديكى نكند.
[تربص]: تربص به معنى انتظار است.
[فاؤوا]: از فىء به معنى رجوع و بازگشت است، و فىء نيز به معنى
غنايم جنگى مشركان است كه به مسلمانان بازمىگردد.
227 [عزموا]: عزم به معنى نيت جزم كردن بر انجام دادن كارى در آينده
است.
229 [إمساك]: نگاه داشتن است و خلاف اطلاق به معنى رها كردن. و ممسك
به معنى بخيل است. و مسك به معنى پوست بدن است از آن رو كه تمام بدن را در خود
نگاه مىدارد.
[تسريح]: گرفته شده از سرح به معنى رها كردن است.
[أن يخافا]: يعنى گمان كنند، و به گفتهاى به معنى يقين است.
231 [أجلهن]: اجل پايان مدت است.
[المعروف]: مقصود از آن در اين جا حقى است كه عقل يا شرع به آن
دعوت كرده است، بدان سبب كه به درستى آن علم دارد، بر خلاف منكرى كه عقل از آن
گريزان است، بدان سبب كه معرفت پيدا كردن به صحت آن محال است، و آنچه شناخت صحت آن
روا نيست منكر است.