پروردگار ابراهيم او را با كلماتى آزمود.» كه در آن دستورهاى قاطع و
دشوار بود.
/ 254 «فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ
إِماماً- پس چون آنها را به پايان رسانيد، (خداوند) گفت: من تو را پيشوا و
امام مردم قرار خواهم داد.» پس ابراهيم رايگان و بىبها، يا بدان جهت كه از نژادى
برتر بوده باشد، يا خونى پاكتر از ديگران داشته باشد كه به ميراث به فرزندانش
برسد، به رسالت برگزيده نشد، بلكه خداوند متعال پس از آزمودن وى با آزمايشى دشوار
او را به پيامبرى برگزيد. و سپس چون ابراهيم از خدا خواستار پيامبرى براى فرزندان
خود شد، اين خواسته وى رد شد.
«قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ
عَهْدِي الظَّالِمِينَ- گفت: و از فرزندانم؟ گفت: پيمان من
به ستمكاران نمىرسد.» در فرزندان و ذرّيّه تو كسانى وجود دارند كه ستمگرند و در
گزينش ردّ مىشوند، و پيشوايى پيمانى خدايى است و اين پيمان به ستمگران نخواهد
رسيد.
[125] در اين جا دو حجت و برهان است كه اهل مكه براى اثبات نزديكتر
بودن خود به خدا از ديگران و بنا بر اين حق سرورى بر اعراب به آنها متمسك مىشدند.
نخست اين كه: آنان فرزندان ابراهيم و وارثان او بر نگاهدارى از خانه
خدايند كه خدا اين دليل را رد كرد.
دوم اين كه: خدا بر سرزمين ايشان منت نهاد و ثروت و خير بهره مردم آن
جا كرد، و آنان مانند همه ثروتمندان زمين چنان مىپنداشتند كه ثروتمند شدن ايشان
به سبب نزديكى به خدا بوده است، و خداوند متعال اين حجت نادرست ايشان را در دو آيه
كه پس از اين مىآيد مردود دانست
«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً
لِلنَّاسِ- و در آن هنگام كه خانه را جاى بازگشت و پناهگاه مردم قرار داديم،»
يعنى مركزى در جزيرة العرب براى مردم كه پس از بيرون رفتن از آن به آن